تمام امور و حوادث در تحت نظر و تدبیر فرشتگان است به امر خداوند

تمام امور و حوادث در تحت نظر و تدبیر فرشتگان است به امر خداوند

حضرت استاد آیة الله علاّمه طباطبائی قدَّس اللهُ سرَّه الشّریف در تفسیر این کریمه مبارکه، در ذیل آن به عنوان: کَلامٌ فی الْمَلآئکَةِ بیانی دارند که ما آن را در اینجا میآوریم:

)) ذکر فرشتگان در قرآن کریم مکرّراً آمده است، ولیکن فقط دوتای از آنها را با نام جِبْرِیل و مِیکَال، و بقیّه را با عنوان وصف ذکر نموده است؛ مثل: مَلَکُ الْمَوْت و الْکِرَامِ الْکَاتِبین و السَّفَرَةُ الْکِرَامُ الْبَرَرَة و الرَّقِیب و الْعَتِید و غیر ذلک.

و آنچه از گفتار خداوند در کتابش، و از احادیث شایعه مسلّمه درباره صفات و اعمالشان بدست میآید آنست که اوّلاً: ملائکه موجودات گرامی و گرانقدری هستند که واسطه بین خدا و این عالم شهادت میباشند.

هیچ حادثه‌ای از حوادث و هیچ واقعهای از وقایع نیست، چه کوچک و


چه بزرگ، مگر آنکه ملائکه در آن دخالت دارند، و بر آن واقعه بحسب یک جهت و یا جهات متعدّدی که باشد، مَلکی و یا ملائکه‌ای گماشته شده‌اند و آن ملائکه وظیفهای و شأنی ندارند مگر اجراء امر الهی را در مجرای آن و اثبات و تقریر آن را در مستقرّ آن، همانطور که فرموده است:

لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ ے یَعْمَلُونَ.

«از گفتار خدا پیشی نمیگیرند؛ و آنها به امر خدا عمل مینمایند.»

و ثانیاً: فرشتگان در آنچه خداوند به آنان امر نموده است خدا را معصیت نمیکنند. پس آنان دارای نفسانیّت مستقلّی که دارای اراده و اختیار مستقلّ باشند و چیزی را بخواهند که خدا نخواسته است، نمیباشند.

بنابراین، ملائکه دارای استقلال در عمل نیستند. و در امری که خداوند به ایشان واگذار نموده است هیچگونه تغییر و تصرّفی، چه به تحریف و جابجاکردن و چه به زیادی و چه به کمی و نقصان، نمینمایند.

خدا میگوید: لَا یَعْصُونَ اللَهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ. 

«ملائکه در آنچه را که خداوند به آنها فرمان داده است مخالفت نمینمایند؛ و بدانچه امر شده‌اند رفتار میکنند.»

و ثالثاً: ملائکه با آنکه از جهت کثرت بسیارند ولی از جهت مرتبت و بلندی و پستی دارای مراتب متفاوتی میباشند؛ بعضی بر بالای بعضی و برخی پائین برخی، بعضی فرمانده و مطاع و بعضی فرمانبر و مطیع هستند. فرمانده آنها به امر خدا امر میکند و آن امر را به مأمور میرساند و فرمانبر نیز مأمور به امر خدا و مطیع اوست؛ در ایشان ابداً شائبه أنانیّت و نفسانیّت نیست.


چنانکه میگوید: وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ. 

«و هیچکدام از ما نیستند مگر آنکه برای او مقام و منزلت معلوم و مشخّص است.»

و نیز میگوید: مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ. 

«آن رسول بزرگوار و گرامی که از ناحیه خدا مأمور به آوردن قرآن است به نزد حضرت رسول الله، در آن مقام و مرتبت ارجمند، مطاع و فرمانده است؛ و در آنجا امین است.»

و نیز میگوید: قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ

«میگویند: پروردگارتان چه گفت؟! میگویند: حقّ!»

و رابعاً: ملائکه هیچگاه در انجام مأموریّت خود مغلوب نمیشوند و شکست نمیخورند، زیرا به امر و اراده خدا عمل میکنند. وَ مَا کَانَ اللَهُ لِیُعْجِزَهُو مِن شَیْءٍ فِی السَّمَـوَ'تِ وَ لَا فِی الارْضِ. 

«و قدرت و توان خدا اینطور است که هیچ چیز، چه در آسمانها و چه در زمین نمیتواند او را مغلوب نماید.»

و نیز میگوید: وَ اللَهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ

«و خداوند بر امرش غالب است.»

و نیز میگوید: إِنَّ اللَهَ بَـٰـلِغُ أَمْرِهِ

«تحقیقاً خداوند به امرش میرسد.»

و از این بیان روشن شد که: ملائکه موجوداتی هستند که در وجودشان از



مادّه و جسمیّت منزّه میباشند. چون مادّه در معرض زوال و فساد و تغیّر است و از خواصّ و آثارش استکمال تدریجی است که با آن به سوی غایت مطلوب خود متوجّه است. و چه بسا با آفات و موانعی مصادف میشود که آن را از وصول به 


غایت محروم میکند و پیش از وصول به آن باطل و معدوم میگردد.


و از اینجا معلوم میشود که: آنچه در روایات از بیان صُوَر و أشکال ملائکه و هیئتهای جسمانیّۀ آنها بیان شده است، بیان تمثّل و ظهوراتشان است برای انبیاء و ائمّه علیهم السّلام که برای ما توصیف نموده‌اند، نه بیان تشکّل و به صورت در آمدن آنها در چیزی.

فرق است میان آنکه بگوئیم: فرشته متمثّل میشود به صورتی، و میان آنکه بگوئیم: متشکّل میشود به آنصورت.

تمثّل فرشته به صورت انسان، ظهور اوست به صورت انسان نسبت به کسی که وی را بدینصورت مشاهده میکند. فرشته در ظرف مشاهده و ادراک به صورت و شکل انسان است، امّا در حاقّ حقیقت خود و در خارج از ظرف ادراک، مَلَکی است که دارای صورت ملکوتی است.

بخلاف تشکّل و تصوّر، زیرا اگر فرشته‌ای به شکل انسان متشکّل گردد و به صورت وی متصوّر شود، انسان میشود، بدون فرقی در میان ظرف ادراک و یا خارج از آن. در این فرض فرشته انسان است، هم در عالم خارج و هم در عالم ذهن. و در معنای تمثّل، گفتاری را در تفسیر سوره مریم آوردیم.

خداوند در قصّه مسیح و مریم، معنای تمثّل فرشته را بصورت انسان تصدیق میکند که:

فَأَرْسَلْنَآ إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا. 

«در آن حال ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم، و برای او بصورت بشری متمثّل شد.»

و امّا آنچه در گفتارها شایع است که:

إنَّ الْمَلَکَ جِسْمٌ لَطیفٌ یَتَشَکَّلُ بِأشْکالٍ مُخْتَلِفَةٍ إلاّ الْکَلْبَ وَالْخِنْزیرَ؛ وَ الْجنَّ جِسْمٌ لَطیفٌ یَتَشَکَّلُ بِأشْکالٍ مُخْتَلِفَةٍ حَتَّی الْکَلْبِ وَالْخِنْزیر. «فرشته جسم لطیفی است که به هر شکل در میآید مگر به شکل سگ و خوک؛ و جنّ جسم لطیفی است که به هر شکل در میآید حتّی به شکل سگ و خوک.»

نه دلیل عقلی دارد و نه نقلی از کتاب و یا سنّت معتبر. واجماعی را که بعضی بر این مدّعی ادّعا کرده‌اند، علاوه بر آنکه مردود است، دلیلی بر امثال آن در این مسائل اعتقادیّه نداریم. ((

قرآن، علل طبیعیّه را در تحت علل مجرّده و مستند به آنها میداند

قرآن، علل طبیعیّه را در تحت علل مجرّده و مستند به آنها میداند

اینها همه راجع به تصریح قرآن کریم درباره علّتهای طبیعی و مادّی بود. امّا راجع به علّتهای مجرّده و مافوق عالم مادّه و طبیعت، از وجود فرشتگان که واسطه فیض از جانب حضرت حقّ هستند در تدبیرات تمام امور عالم خلقت، بقدری آیات قرآن در این باره روشن و واضح است که میتوان آن را از ضروریّات این کتاب آسمانی دانست. اوّلین آیات از سوره مبارکه فاطر با این آیه شروع میشود:



الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَـوَ'تِ وَ الارْضِ جَاعِلِ الْمَلَـئِکَةِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَ ثُلَـثَ وَ رُبَـعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَآءُ إِنَّ اللَهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. 

«سپاس و ستایش اختصاص به خداوند دارد که آسمانها و زمین را از نیستی خلعت هستی پوشانید، و فرشتگان را به عنوان واسطه ایجاد کرد، آنان دارای دو بال و سه بال و چهار بال هستند. و در آفرینش خود آنچه را که بخواهد میافزاید. حقّاً و تحقیقاً خداوند بر هر چیزی تواناست.»

ملائکه جمع مَلَک است؛ و عبارتند از موجوداتی که خداوند خلقشان نموده و واسطه میان خود و میان این جهان مشهود قرار داده است. و در تدبیر امور عالم تکوین و عالم تشریع مأموریّت داده است.

وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَـٰـنُ وَلَدًا سُبْحَـنَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ * لَایَسْبِقُونَهُو بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ ے یَعْمَلُونَ. 

«و مشرکین گفتند: خداوند رحمن، فرشتگان را پسر خود اتّخاذ کرده است؛ پاک و منزّه است خداوند از این نسبت، بلکه فرشتگان بندگان گرامی و معزّز خدا هستند که در انجام مأموریّت خود، به گفتار از خدا پیشی نمیگیرند، و به امر خدا عمل مینمایند.»

عبارت جَاعِلِ الْمَلَـٰـئِکَةِ رُسُلاً با ملاحظه اینکه ملائکه جمع است و الفو لام بر سر دارد، میرساند که: تمام افراد و دسته‌های ملائکه، رُسُل و وسائطی هستند در بین خدا و خلقش در اجراء اوامری که بدیشان میکند؛ خواه در اوامر تکوینیّه، و خواه در اوامر تشریعیّه.


و علیهذا نباید آیه را اختصاص داد به فرشتگانی که بر پیغمبران علیهمالسّلام فرود میآمدند و درباره خصوص احکام و شریعت، حامل وحی بوده‌اند؛ زیرا علاوه بر اطلاق لفظ رُسُل، آیاتی در قرآن کریم داریم که رسل و وسائط میان خدا و خلقش را با تعبیری به غیر از تعبیر ملائکه یاد نموده است.

مثل آیه: حَتَّی إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لَایُفَرِّطُونَ.

«تا زمانیکه چون مرگ یک نفر از شما در رسد، فرستادگان و رسل ما جان او را میگیرند و کوتاهی نمیکنند.»

و مثل آیه: إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ. 

«تحقیقاً رسل و فرستادگان ما مینویسند و ضبط میکنند مکرها و خدعه‌هائی را که شما بجای میآورید.»

و مثل آیه: وَ لَمَّا جَآءَتْ رُسُلُنَآ إِبْرَ'هِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ. 

«و در وقتیکه رُسُل و فرستادگان ما برای ابراهیم بشارت آوردند، گفتند: ما هلاک کننده ساکنین این قریه میباشیم.»

و أجْنِحَة جمع جَناح است به معنای بال که پرنده برای پرواز دارد (و به منزله دست است برای انسان) و طائر میتواند با آن به آسمان پرواز کند و از آنجا به پائین بپرد، و از جائی به جائی طیران نماید.

بناءً علیهذا فرشتگان مجهّز به قوا و خصوصیّاتی هستند که مانند طائر و


پرنده که با بالهای خود حرکت میکند، آنها نیز با آن قوا و بالها از آسمان به زمین میآیند و سپس بالا میروند، و از جائی به جائی دگر منتقل میگردند.

و قرآن کریم آن را جَناح یعنی بال نامیده است، بجهت آنکه منظور و مقصود از بال که وصول به هدف است بر آن مترتّب است. و لازم نیست که مانند بال مرغ دارای پر و بدین خصوصیّت باشد؛ زیرا از اطلاق کلمه جناح بر آن، بیش از این بدست نمیآید. مانند کلمه عَرش و کُرسیّ و لَوح و قَلم و امثال آن که در قرآن بسیار است.

و معنای أُولِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَ ثُلـٰـثَ وَ رُبَـٰـعَ آنست که: بعضی از اصناف آنها مجهّز به دو قوّه و نیرو از جانب حقّ هستند، و بعضی مجهّز به سه قوّه، و بعضی مجهّز به چهار قوّه. و اینکه بلافاصله به دنبال آن میگوید: یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَآءُ بر حسب سیاق، مُشعر به اینست که بعضی از اصناف ملائکه بقدری که خداوند اراده کرده است، مجهّز به بیشتر از چهار قوّه هستند.