هَذِهِ الاُمَّةِ مِنَ الفُرقَةِ وَ طَاعَةِ أئِمَةِ الضَّلالَةِ

هَذِهِ الاُمَّةِ مِنَ الفُرقَةِ وَ طَاعَةِ أئِمَةِ الضَّلالَةِ وَ الدُّعَاةِ إلَی‌ النّار

لخطبة‌.

 

«سوگند به‌ خدا که‌ من‌ مردم‌ را أمر کردم‌ تا در نمازهای‌ نافلة‌ شبهای‌ ماه‌ رمضان‌ اجتماع‌ نکنند و آنها را به‌ جماعت‌ بجای‌ نیاورند و فقط‌ برای‌ نمازهای‌ فریضه‌ و واجب‌ به‌ جماعت‌ حضور یابند ؛ و من‌ به‌ آنها آگاهی‌ دادم‌ که‌ نوافل‌ ماه‌ رمضان را به‌ جماعت‌ خواندن‌ بدعت‌ است‌. در این‌ حال‌ بعضی‌ از افرادی‌ که‌ در لشکر من‌ بودند و همراه‌ من‌ جنگ‌ می‌کردند، یکدیگر را با صدای‌ بلند خبر کردند که‌: ای‌ اهل‌ اسلام‌! سُنت‌ عمر تغییر کرد. این‌ مرد ما را از نماز نافله‌ در ماه‌ رمضان‌ نهی‌ می‌کند. بطوری‌ که‌ من‌ حقّاً نگران‌ شدم‌ و ترسیدم‌ که‌: در ناحیه‌ای‌ از جانب‌ لشکر من‌ فتنه‌ بر پا کنند. من‌ چه‌ کشیده‌ام‌ از دست‌ این‌ امّت‌ از جدائی‌ و افتراق‌ و پیروی‌ از امامان‌ ضلالت‌ و رهبران‌ به‌ سوی‌ آتش‌ دوزخ‌» تا آخر خطبه‌.

از اینجا باید دید أئمّة‌ طاهرین‌ ـ سلام‌ الله‌ علیهم‌ أجمعین‌ ـ برای‌ برگرداندن‌ اوضاع‌ به‌ زمان‌ رسول‌ خدا و سیرة‌ آن‌ حضرت‌ با چه‌ مشکلاتی‌ مواجه‌ بوده‌اند و تا چه‌ سر حدّ فداکاری‌ کرده‌ و از مال‌ و جان‌ و تمام‌ شئون‌ خود دریغ‌ ننموده‌اند.

طَبَری‌ در تاریخ‌ خود، نامة‌ محمّد بن‌ عبدالله‌ محض‌ صاحب‌ نفس‌ زکیّه‌ را به‌ منصور دوانیقی‌ نقل‌ کرده‌ و تا به‌ اینجا می‌رسد که‌: محمّد می‌گوید: وَ إنَّ أَبَانَا عَلَینا کَانَ الوَصِیَّ وَ کَانَ الإمَامَ فَکَیْفَ وَرِثْتُم‌ وَل‌یَتَهُ وَ وُلْدُهُ أحْیَاءٌ. «حقّا پدر ما علیّ بن‌ أبیطالب‌ وصیّ رسول‌ خدا بود و امام‌ امّت‌ بود. پس‌ چگونه‌ شما ولایت‌ او را به‌ ارث‌ برده‌اید در حالی‌ که‌ فرزندان‌ او زنده‌ هستند»؟!

این‌ نامه‌ مفصّل‌ است‌ ؛ و در پاسخ‌ او أبوجعفر منصور، نامة‌ بسیار مفصّلی‌ می‌نویسد و از جمله‌ عبارات‌ آن‌ اینست‌ که‌: وَ لَقَدْ طَلَبَهَا أبُوکَ لِکُلِّ وَجْهٍ، فَأخْرَجَهَا نَهَاراً وَ مَرَّضَهَا سِرَّا وَ دَفَنَها لَیْلاً فَأَبَی‌ النّاسُ إل‌ الشَّیْخَیْنِ وَ تفَضِیلَهُمَا. 

«بدرستی‌ که‌ پدرت‌ (علیّ بن‌ أبیطالب‌» از هر ناحیه‌ای‌ که‌ می‌توانست‌ به‌ دنبال‌ ولایت‌ رفت‌ و آنرا طلب‌ کرد، فاطمه‌ را در روز برای‌ إثبات‌ مُدّعای‌ خود بیرون‌ می‌آورد، و او را در پنهانی‌ مداوا و معالجه‌ می‌نمود، و او را در شب‌ دفن‌ کرد، معذلک‌ مردم‌ دست‌ از شیخین‌ و تفضیل‌ آنها برنداشتند».

ابن‌ خلدون‌ که‌ این‌ نامه‌ را از منصور دوانیقی‌ نقل‌ می‌کند، با مختصر اختلافی‌ در لفظ‌ آورده‌ و در این‌ جمله‌ می‌گوید: وَ لَقَدْ طَلَبَ بِهَا أَبُوکَ مِن‌ کُلِّ وَجْهٍ وَ أخْرَجَهَا تُخَاصِمٌ ـ إلی‌ آخره‌. 

«پدرت‌ از هر ناحیه‌ای‌ که‌ می‌توانست‌ طلب‌ ولایت‌ کرد و فاطمه‌ را برای‌ مخاصمه‌ و منازعة‌ با خصم‌ برای‌ گرفتن‌ ولایت‌ خارج‌ کرد».

باری‌، منظور ما از این‌ تحقیق‌ آنست‌ که‌ رویّه‌ و منهاج‌ شیخین‌ آنقدر در مردم‌ مؤثّر بود که‌ حضرت‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در مدّت‌ إمارت‌ خود همة‌ آنرا بر نداشتند و مردم‌ به‌ همین‌ نهج‌ در زمان‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ علیه‌ السّلام‌ باقی‌ بودند، و روز به‌ روز در اثر شدّت‌ و قدرت‌ بنی‌ امیّه‌ که‌ در رأس‌ آنها معاویة‌ بن‌ أبی‌ سفیان‌ در شام‌ کوس‌ أنانیّت‌ می‌زد و صد در صد خود را مجهّز برای‌ از بین‌ بردن‌ نام‌ و نشان‌ رسول‌ خدا کرده‌ بود، این‌ بدعتهای‌ دیرین‌ استوارتر و بدعتها و أحداث‌ تازه‌ای‌ نیز بر آن‌ افزوده‌ می‌شد، تا به‌ جائی‌ که‌ معاویه‌ صریحاً به‌ مُغیرة‌ بن‌ شُعْبَه‌ گفت‌: تا من‌ نام‌ محمّد را از بالای‌ مأذنه‌ها پائین‌ نیاورم‌ و در زمین‌ دفن‌ نکنم‌ از پای‌ نخواهم‌ نشست‌.


معاویه گوید: تا نام محمد را از بالای مأذنه‌ها پایین نیاورم و دفن نکنم از پای نمی‌نشینم

مسعودی‌ در تاریخ‌ خود، در وقایع‌ سال‌ دویست‌ و دوازدهم‌ هجری‌ آورده‌ است‌ که‌: در این‌ سال‌، منادی‌ مأمون‌ از طرف‌ او اعلان‌ کرد که‌: ذمّة‌ خلیفه‌ بَری‌ است‌ از هر کس‌ که‌ معاویه‌ را به‌ نیکی‌ یاد کند و یا او را بر احدی‌ از اصحاب‌ رسول‌ خدا

صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ مقدّم‌ دارد و یا سخنی‌ در مخلوقیّت‌ آیات‌ قرآن‌ بگوید، و غیر از این‌. و در بین‌ مردم‌ در علّت‌ اینکه‌ چرا در امر معاویه‌، مأمون‌ إعلام‌ برائت‌ کرده‌ است‌ اختلاف‌ شد و جهات‌ مختلفی‌ گفته‌ شد.

یکی‌ از جهات‌ اینست‌ که‌: بعضی‌ از هم‌ مجلسان‌ و هم‌ صحبتان‌ مأمون‌، حدیثی‌ را برای‌ او از مُطِْف‌ بن‌ مُغیرَة‌ بن‌ شُعبَة‌ ثَقَفی‌ نقل‌ کرده‌ است‌. و این‌ حدیث‌ را زُبَیر بنِ بَکّار در کتابش‌ که‌ به‌ أخبار مَعروف‌ به‌ مُوفقِیّات‌ است‌ و برای‌ مُوَفَّق‌ تصنیف‌ کرده‌ است‌ آورده‌ است‌. و آن‌ خبر اینست‌ که‌ زُبیر بن‌ بکّار می‌گوید: شنیدم‌ که‌: مدائنی‌ می‌گفت‌: مُطْرف‌ بن‌ مُغیرة‌ بن‌ شُعبه‌ گفت‌: من‌ با پدرم‌ مغیرة‌ بن‌ شُعبه‌ به‌ عنوان‌ ورود و میهمان‌ بر معاویه‌ وارد شدیم‌.

پدرم‌ نزد معاویه‌ می‌فت‌ و با هم‌ گفتگو داشتند و پس‌ از آن‌ به‌ نزد من‌ می‌آمد و مطالب‌ گفته‌ شدة‌ نزد معاویه‌ را برای‌ من‌ می‌گفت‌: و از عقلش‌ سخن‌ می‌گفت‌ و از سخنانی‌ که‌ از او شینده‌ بود در شگفت‌ می‌ماند. تا شبی‌ پدرم‌ از نزد معاویه‌ باز آمد و از خوردن‌ شام‌ امتناع‌ کرد. من‌ او را غمگین‌ یافتم‌ و ساعتی‌ به‌ انتظار ماندم‌ و چنین‌ می‌پنداشتم‌ که‌ غصّة‌ او دربارة‌ ما و یا عملی‌ است‌ که‌ از ما سرزده‌ است‌.

من‌ به‌ او گفتم‌: ای‌ پدر، چرا تو را از شب‌ تا به‌ حال‌ غمناک‌ می‌نگرم‌؟! گفت‌: ای‌ فرزند من‌! من‌ از نزد خبیث‌ترین‌ و فاسدترین‌ مردم‌ آمده‌ام‌! گفتم‌: چگونه‌؟ گفت‌: من‌ در حالی‌ که‌ با او خلوت‌ کرده‌ بودم‌ به‌ او گفتم‌: ای‌ أمیر مؤمنان‌! مرتبه‌ و مقام‌ تو از میان‌ ما به‌ درجه‌ و منزلت‌ عالی‌ رسیده‌ است‌ که‌ از هر جهت‌ درما تأثیر شدید داری‌! چه‌ خوب‌ بود که‌ اینک‌ عدل‌ و داد خود را نمایان‌ می‌نمودی‌ و خیر خود را گسترده‌ می‌کردی‌ زیرا که‌ در این‌ وقت‌ تو پیر شده‌ای‌! و چه‌ خوب‌ بود که‌ به‌ برادران‌ خودت‌ از بنی‌ هاشم‌ نظر محبّت‌ می‌کردی‌ و صلّة‌ رحم‌ می‌نمودی‌! سوگند به‌ خدا که‌: امروز چیزی‌ در دست‌ ایشان‌ نیست‌ که‌ تو از آن‌ ترس‌ داشته‌ باشی‌!

معاویه‌ درپاسخ‌ من‌ گفت‌: هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ!! مَلَکَ أخُوتَیمٍ فَعَدلَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ ؛ فَواللهِ مَا عَدَا أن‌ هَلَکَ، فَهَلَکَ ذَکْرُهُ إل‌ أن‌ یَقُولَ قائِلٌ: أبُوبَکرِ. ثُمَّ مَلَکَ أخُو عَدیٍّ فَاجْتَهَّدَ وَ شَمَّرَ عَشْرَ سِنینَ ؛ فَوَاللهِ مَا عَدَا أن‌ هَلَکَ فَهَلَکَ ذِکْرُهُ إل‌ أن‌ یَقُولُ قائِلٌ: عُمَرُ: ثُمَّ مَلَکَ أخُونَا عُثْمَانُ فَمَلَکَ رَجُلٌ لَم‌ یَکُنْ أحَدٌ فِی‌ مِثْلِ نَسَبِهِ، فَعَمِلَ مَا عَمِلَ (وَ عُمِلَ بِهِ): فَوَاللهِ مَا عَدَا أنْ هَلَکَ فَهَلَکَ ذِکْرُهُ وَ ذِکْرُ مَا فُعِلَ بِهِ.

وَ إنَّ أخَا هَاشِمٍ یُصْرَخُ بِهِ فِی‌ کُلِّ یَوْمٍ خَموسَ مَرَّاتٍ: أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ. فَأَیُّ عَمَلٍ یَبْقَی‌ مَعَ هَذَا؟ ل‌ اُمَّ لَکَ! وَاللَهِ إل‌ دَفُناً دَفُناً.

«دور است‌، دور است‌ (باقی‌ ماندن‌ نام‌ من‌ در این‌ حال‌ و یا صلة‌ رحم‌ کردن‌ با بنی‌ هاشم‌). برادر تیمیّ ما: أبوبکر حکومت‌ کرد و در بین‌ مردم‌ به‌ عدالت‌ رفتار کرد و بجا آورد آنچه‌ را بجا آورد ؛ و سوگند به‌ خدا همینکه‌ مرد یاد او و نام‌ او هم‌ مرد مگر اینکه‌ گوینده‌ای‌ در وقتی‌ نام‌ او را ببرد و أبوبکر بگوید. و پس‌ از آن‌ برادر بنی‌ عدیّ ما: عمر حکومت‌ کرد، کوشش‌ کرد و ده‌ سال‌ کمر بست‌. و سوگند به‌ خدا همینکه‌ مُرد یاد او و نام‌ او هم‌ مُرد مگر اینکه‌ گوینده‌ای‌ در وقتی‌ نام‌ او را ببرد و لفظ‌ عُمَری‌ بر زبان‌ آرد. و سپس‌ برادر ما عثمان‌ حکومت‌ کرد و هیچکس‌ در نَسَب‌ همطراز و همانند او نبود و کرد آنچه‌ را که‌ کرد (و نیز گذشت‌ آنچه‌ که‌ دیگران‌ با او کردند) و سوگندبه‌ خدا همینکه‌ مُرد یاد او و نام‌ او هم‌ مُرد و یاد آنچه‌ بر او بجای‌ آوردند نیز مُرد.

ولی‌ این‌ برادر هاشمی‌ ما (مراد رسول‌ الله‌ است‌) در هر روز پنج‌ مرتبه‌ با صدای‌ بلند نامش‌ را به‌ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ الله‌ می‌برند. کدام‌ عملی‌ من‌ انجام‌ دهم‌ که‌ با وجود این‌ إعلان‌ و این‌ بانگ‌ محمّد رسول‌ الله‌، برای‌ من‌ باقی‌ بماند! ای‌ بی‌ماد؟ سوگند به‌ خدای‌ که‌ من‌ از پای‌ نمی‌نشینم‌ تا این‌ نام‌ را در أعماق‌ زمین‌ دفن‌ کنم‌». (یعنی‌ با وجود این‌ صدا واین‌ بانگ‌، هر عمل‌ یخیری‌ من‌ انجام‌ دهم‌ نامم‌ نمی‌ماند و با مردن‌ من‌ می‌میرد. من‌ تمام‌ کوشش‌ و همّت‌ خود را مصروف‌ داشته‌ام‌ که‌: نام‌ محمّد را از روی‌ زمین‌ بردارم‌ و با وجود بقاء نام‌ او برای‌ کسی‌ در دنیا ارج‌ و ارزشی‌ نیست‌ و در رابر این‌ ندا هیچ‌ کردار خیری‌ ظهور ندارد. و برداشتن‌ این‌ نام‌ از فراز مأذنه‌های‌ مساجد، متوّقف‌ است‌ بر سخت‌گیری‌ بر بنی‌ هاشم‌ و آنها را از قید حیات‌ ساقط‌ کردن‌ و از حسّ و نَفَس‌ انداختن‌).

مسعودی‌ گوید: چون‌ مأمون‌ عباسی‌ این‌ داستان‌ را شنید، این‌ امر باعث‌ شد که‌ همانطور که‌ گفتیم‌: در بلاد مسلمین‌ ندا در دهند که‌: از ذمّة‌ خلیفه‌ خارج‌ است‌ کسی‌ که‌ در بارة‌ معاویه‌ خوبی‌ بگوید و یا او را بر احدی‌ از صحابه‌ مقدّم‌ شمرد. مأمون‌ به‌ آفاق‌ ممالک‌ اسلام‌ نامه‌ نوشت‌ که‌ معاویه‌ را بر بالای‌ منبرها لعنت‌ کنند. این‌ امر بر مردم‌ سنگین‌ آمد و آنرا بزرگ‌ شمردند و در عامّة‌ مردم‌ هیجان‌ و شورشی‌ پدیدار شد. فلهذا به‌ مأمون‌ گفتند: این‌ لعن‌ معاویه‌ صلاح‌ حکومت‌ تو نیست‌. و مأمون‌ از تصمیمی‌ که‌ داشت‌ صرف‌ نظر نمود. 


فلسفه و حکمت روزه



روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاکسازى آن از انواع غذاها که موجب انواع بیمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد. 
مرکز بیماریها معده است

پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمئة راس کل دواء» (1) 

معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است. 
پیامبر(ص) سه باب از علوم بروى ما گشود 

پیامبر عظیم الشان اسلام در یک بیانیه کوتاه، اثرات و فوائد سه چیز را به این شرح بیان مى‏فرماید: «اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا» اول، جنگ و جهاد کنید تا مستغنى شوید، که غنائم جنگى باعث استغنا مى‏باشد، دوم، روزه بگیرید تا صحت و سلامتى خویش را تضمین کنید، سوم، سفر کنید تا مالدار شوید، زیرا مسافرت و حمل کالاى تجارتى از شهرى به شهر دیگر یا از کشورى به کشور دیگر باعث رفع نیازمندى‏هاى جامعه و عمران کشورها مى‏گردد، در این سه جمله پیامبر(صلى الله علیه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (که خود باعث تمکن و امکانات مالى مى‏شود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مى‏گشاید. 

امام على(ع) در فلسفه روزه چه مى‏فرماید؟ 

ما اگر پویاى فلسفه روزه و حکمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشترى پیدا کنیم و به اشکال تراشیهاى منتقدین پاسخ اقناع کننده بدهیم به سخنان حکیمانه و درربار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى‏دهیم در قسمتى از این خطبه امام مى‏فرماید: «و مجاهدة الصیام فى الایام المفروضات، تسکینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا» (2) امیرمؤمنان علیه السلام به دنباله مطالب ارزشمندى مى‏فرماید: از خدا بترسید و از کیفر تباهکارى در دنیا، و از زیان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى‏فرماید، به وسیله نمازها و زکاتها، ( و سپس فوائد و پاره‏اى از علل و فلسفه روزه را بیان مى‏فرماید) و کوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانى) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بیرون کردن کبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهاى نیکو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین براى اظهار کوچکى و «ذلت‏به پیشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسیدن شکمها به پشتها براى خضوع و ناچیز دانستن خویش که روزه و نماز و زکات فلسفه‏اش سازندگى و تزکیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائى است که مى‏تواند آدمى را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماریهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمى دهد، مخصوصا روزه است که از امتیازات بخصوص برخوردار است، که پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درجائى دیگر مى‏فرماید:«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (3) 
روزه براى آزمایش اخلاص مردم است

خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است، که روزه در اخلاص عمل بسیار مؤثر است، یعنى کسى که روزه مى‏گیرد و تمامى روز را با همه امکان بخوردنیها و آشامیدنى‏هایى که در اختیار دارد، در عین حال امساک مى‏نماید، جز اخلاص به پیشگاه حضرت حق مفهومى دیگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مى‏فرماید: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب‏» (4) و یکى از دلائل وجوب روزه این است که روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى‏آید. 
خدایا از گرسنگى بتو پناه مى‏آوریم 

فوائد کم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است که آدمى تاب گرسنگى زیاد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است که انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زیاد قرار دهد، بلکه در بعضى روایات رسیده است: «اللهم اعوذبک من الجوع‏» (5) خدایا از گرسنگى به تو پناه مى‏برم، ولى در عین حال باید متوجه بود، که مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسیارى در بردارد، و بر عکس پورخورى و سیر بیمارى زیادى به همراه مى‏آورد. 

از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا کمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بکشد، به تجربه ثابت‏شده است. افرادى که کم مى‏خورند، از کسانى که همیشه سیر مى‏خورند سالم‏تر مى‏باشند، و تن درست‏ترند. 

ابعادى در فلسفه روزه از بیان امام صادق(ع) 

هشام بن حکم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مى‏پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى‏فرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و القیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنى کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالى ان یسوى بین خلقه، و ان یذیق الغنى مس الجوع و الالم لیرق على الضعیف و یرحم الجائع‏» (6) 

حضرت صادق(علیه السلام): براستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است که ثروتمندانى که هرگز درد گرسنگى را احساس نکرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنى و آشامیدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» که تا بین بندگانش از فقیر و غنى، برابرى به وجود آورد، و اینکه سرمایه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان و محرومان مى‏اندیشد اسلام است. 
خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران 

در حدیثى طویل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) چنین نقل مى‏فرماید که پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالى له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد کفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت‏یا محمد» (7) . 

هیچ مؤمنى نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خداى تبارک و تعالى فت‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمت‏خداى عزوجل نزدیک مى‏شود، 3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏پوشاند، 4- خداوند لحظات جان کندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراکیهاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بیزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودى بود) که عرض کرد راست گفتى اى محمد. 

فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع) 

امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏فرماید: «انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا على فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعا ذلیلا مستکینا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساک عن الشهوات و یکون ذلک واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما کلفهم و دلیلا لهم فى الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلک على اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فى اموالهم‏» (8) 

وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى‏پرسند، مى‏فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال کنند بر سختیهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (که پیامبر صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه مى‏فرمود: و اذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگى و تشنگى روزه داریتان گرسنگیها و تشنگیهاى روز قیامت را، که این یادآورى انسان را به فکر تدارک قیامت مى‏اندازد که تا سعى کند، جد و جهد بیشترى در کسب رضاى خداوند و کمک به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امکانات مادى و غیر مادى خویش بهره‏مند سازد). 

(آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف مى‏فرماید) و هر آینه روزه‏دار باید (به پیشگاه خداوند) بنده‏اى خاشع و ذلیل و داراى استکانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند که اعمال و زحماتش) به حساب مى‏آید، (و نادیده گرفته نمى‏شود) و در همه حال به آنچه که انجام مى‏دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه که از گرسنگى و تشنگى به او مى‏رسد صبر کند، و در آن هنگام با امساک از شهوات (و پیروى نکردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مى‏شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داریش را به او مرحمت‏خواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (که براى صائم ذکر شد) واعظ خوبى براى روزه‏داران در دنیا خواهد شد، (که اثرات وضعى این اوصاف کاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب است‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه که مکلف به آنند و راهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را که تا رحمت آورند بر فقراء و مساکین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنى اینطور نباشد که خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند). 

شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى‏» مى‏گوید: 

و حسبک داء ان تبیت‏ببطنة و حولک اکباد تحن الى القد! (9) 

یعنى: این درد براى تو بس است که شب با شکم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد که قدح پوستى را آرزو کنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنکه طعام داشته باشند. 

بحثى دیگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع) 

امام رضا (علیه السلام) در یک پرسش دیگر از فلسفه روزه چنین مى‏فرماید: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش لیکون العبد ذلیلا مستکینا ماجورا محتسبا صابرا فیکون ذلک دلیلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذلیل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فیه من الانکسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دلیلا على الآجل لیعلم مبلغ ذلک من اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا و الآخرة‏» (10) علاوه بر این که در روزه انکسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنیا و عقبى. بلى این است قسمتى از فلسفه روزه از بیان حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثناء. 

بلى روزه از افضل طاعات است، زیرا که روزه مشتمل بر انکسار شهوات بهیمیه است که شریعت آسمانى و احکام الهى نیامده مگر براى تعدیل شهوات و توقیف و مهار آنها که در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزکیه و طهارت نفس و تصفیه آن از اخلاقیات رذیله، زیرا مقصود از صوم مجرد امساک از اکل و شرب و مباشرت با نسوان نیست، بلکه غرض نهائى آن کف نفس و نگهدارى آن از شهوترانى‏هاى حیوانى است، چنان که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدکم فلا یرفث و لا یجهل و ان امرء جادله او شاتمه فلیقل انى صائم: که روزه سپرى است از براى شخص، زیرا یکى از شما اگر روزه گرفت‏سخن زشت نگوید، و کارهاى بیهوده نکند، و اگر کسى با وى مجادله کند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم، مراد از این حدیث‏شریف نبوى (صلى الله علیه و آله) این است: که روزه وقایه‏اى است که نگه مى‏دارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، که به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شیطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مى‏جوید، پس نفس را کنترل مى‏نماید از شهوات نابجا، و شیطان را از خود دور مى‏نماید. 
مجراى نفوذ شیطان را با روزه ضیق نمائید 

بر این مبنا رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع‏»، که شیطان جریان مى‏یابد و نفوذ مى‏کند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، (11) و الحق، که روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد که آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساک و اجتناب از یک سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غیبتها و شهوترانى‏ها و هتک حرمت‏خلق الله و حفظ نکردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه کوچکى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتکب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟ این نوع روزه اثرى و فایده‏اى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لکن این مائیم ارزش و اهمت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزه‏هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمى‏شود، و چه فایده‏اى است از براى روزه‏دار که فریضه‏اى اداء کند و کبیره‏اى مرتکب گردد، و با خیانت‏بر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید 
روزه رابطه مستقیم با اخلاص دارد 

خلاصه کنم و این بخش را «فلسفه روزه و حکمت مشروعیت‏» به سخن مولاى متقیان (علیه السلام) مزین نمایم که امام علیه السلام در آنجا که فلسفه پاره‏اى از احکام را تشریح مى‏فرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (12) 

خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسى که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى که در فلسفه روزه بیان شده است‏شامل حالش مى‏شود، و روزه کاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است. 

پى‏نوشت‏ها: 

1- ارکان الاسلام، ص 108 این عبارت حدیثى است که از پیامبر اسلام در بحار الانوار، ج 14 روایت‏شده است، لکن این کتاب بحارث بن کلده نسبت داده است. 

2- نهج البلاغه فیض، ص 798. 

3- از حکمت 244 نهج البلاغه فیض الاسلام. 

4- نهج البلاغه، چاپ صبحى صالح، ص 163. 

5- مجمع البحرین، ماده جوع. 

6- وسائل الشیعه، ج 7، ص 3 - و من لا یحضره الفقیه، ص 73، ج 2. 

7- خصال شیخ صدوق، ص 386. 

8- وسائل الشیعه، ج 7، ص 4. 

9- حاتم به عبد الله طائى. 

10- علل الشرایع صدوق علیه الرحمه. 

11- از مجموعه‏اى از سخنان پیشوایان معصوم(ع) استخراج شده است. 

12- نهج البلاغه، ص 1197. 

روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم ص 81 

سید حسین موسوى راد لاهیجى

http://www.hawzah.net