لزوم متابعت کامل از جمیع احکام شرعیه

لزوم متابعت کامل از جمیع احکام شرعیه

در تمام مراحل سلوکپوشیده نماند که از ابتداى سیر و سلوک تا آخرین مرحله از آن، سالک باید در

تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزنى از ظاهر شریعت تجاوز ننماید. پس اگر کسى

را ببینى که دعوى سلوک کند و ملازم تقوى و ورع نبوده و از جمیع احکام الهیّه شرعیّه متابعت

ننماید و به قدر سر سوزنى از صراط مستقیم شریعت حقّه انحراف نماید او را منافق مى‏دان مگر

آنچه به عذر یا خطا یا نسیان از او سر زند. و اینکه از بعضى شنیده شده است که مى‏گویند سالک

پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربّانیّه تکلیف از او ساقط مى‏گردد سخنى است

کذب و افترائى است بس عظیم، زیرا رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله با اینکه اشرف موجودات و

اکمل خلائق بودند مع هذا تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیّه بوده‏اند. بنابراین سقوط

تکلیف به این معنى دروغ و بهتان است. بلى از براى آن مى‏توان معناى دیگرى نمود که قائلین، آن

را قصد نمى‏نمایند و آن اینست که اتیان اعمال عبادیّه باعث براى استکمال نفوس بشریّه است، و

مراتب استعداد انسان به واسطه التزام بر سنن عبادیّه از مراحل قوّه به فعلیّت مى‏رسد. بنابراین

براى افرادى که هنوز به مرحله فعلیّت تامّه من جمیع الجهات نرسیده‏اند عبادات آنان براى استکمال

است.




قطع علاقه از ذات خودسالک

قطع علاقه از ذات خودسالک

باید به وسیله استمداد از الطاف الهیّه و امدادهاى پیاپى رحمانیّه رشته محبّت به ذات خود را سست و رفته رفته ضعیف نموده تا بالأخره پاره کند و به این صنم درونى که سر - رشته تمام مفاسد است کافر گردد و او را یکباره فراموش بنماید تا به طورى که عند التأمّل و التحقیق تمام کارهاى او براى ذات اقدس الهى باشد و حبّ به ذات او به حبّ به خداى خود تبدیل گردد، و این بر اساس مجاهده انجام مى‏گیرد. پس از طىّ این مرحله سالک دیگر علقه به بدن و آثار بدن و حتّى به روح خود را که پاره نموده ندارد، هر کار که کند براى خداست و اگر سدّ 


جوعى کرده و در کار تهیّه اسباب زندگى به قدر کفاف و ضرورت باشد براى آنست که محبوب ازلى خواستار حیات اوست و الا قدمى از قدم براى تحقّق حیات این نشأه برنمى‏داشت. 

البتّه این خواست در مقابل خواست خدا طولى خواهد بود نه عرضى، و بر همین اساس دیگر سالک حقّ ندارد طالب کشف و کرامات بوده، عملى براى تحقّق آن انجام دهد یا براى طىّ الأرض و اخبار از مغیبات و اطّلاع بر ضمایر و اسرار و تصرّف در موادّ کاینات ذکرى بگوید و ریاضتى بکشد و براى استکمال و بروز قواى نفسانى به اىّ وجه و صورة عملى انجام دهد زیرا چنین کسى در راه رضاى محبوب قدم برنمى‏دارد، خداى را عبادت نکرده و مخلص نخواهد بود بلکه نفس خود را معبود خود ساخته و براى برآورده شدن حاجات او و تحقّق پذیرفتن استعدادات او گام مى‏زند گرچه لفظا بدین منکر اعتراف نکند و ظاهرا تمام عبادتش را براى خدا انجام دهد. 

چنین شخصى به نصّ کریمه شریفه: أفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ، هواى خود را معبود خود ساخته و خواسته‏ هاى نفسانى خود را مى‏پرستد. سالک باید از این مرحله عبور کند و نفس خود را که دم از انانیّت مى‏زند ترک بگوید. و سیأتی الکلام فیه ان شاء الله تعالى. 

وقتى سرانجام سالک بدین مرحله رسید کم‏ کم خود را که براى خداى تعالى دوست مى‏داشت نیز فراموش مى‏کند و دیگر خودى نمى‏بیند و دیگر غیر از جمال ازلى و ابدى سیما و رخساره‏اى را نخواهد دید و رفته رفته در آن دریاى بیکران غرق شده اثرى از او نخواهد ماند.