ماه رمضان


ماه مبارک رمضان ، ماه رحمت بر



تمامی مسلمین جهان مبارک.

کیفیّت‌ فناء فی‌الله‌ و تحیّر فی‌ ذات‌ اللهِ آقای‌ حدّاد

کیفیّت‌ فناء فی‌الله‌ و تحیّر فی‌ ذات‌ اللهِ آقای‌ حدّاد

میفرمودند: بعضی‌ از اوقات‌ چنان‌ سبک‌ و بی‌اثر می‌شوم‌ عیناً مانند یک‌ پر کاهی‌ که‌ روی‌ هوا می‌چرخد؛ و بعضی‌ اوقات‌ چنان‌ از خودم‌ بیرون‌ می‌آیم‌ عیناً به‌ مثابِهِ ماری‌ که‌ پوست‌ عوض‌ میکند، من‌ چیز دیگری‌ هستم‌ و آن‌ بدن‌ من‌ و اعمالش‌ همچون‌ پوست‌ مار که‌ کاملاً به‌ شکل‌ مار است‌ و اگر کسی‌ نداند و از دور ببیند می‌پندارد یک‌ مار است‌، ولی‌ جز پوست‌ مار چیزی‌ نیست‌.

میفرمودند: بسیار شده‌ است‌ که‌ به‌ حمّام‌ میرفتم‌ و وقت‌ بیرون‌ آمدن‌


ص 71

دِشْداشه‌ (پیراهن‌ عربی‌ بلند) را وارونه‌ می‌پوشیدم‌.

میفرمودند: هر وقت‌ به‌ حمّام‌ میرفتم‌، حمّامی‌ در پشت‌ صندوق‌، اشیاء و پولهای‌ واردین‌ را میگرفت‌ و در موقع‌ بیرون‌ آمدن‌ به‌ آنها پس‌ میداد. یکروز من‌ به‌ حمّام‌ رفتم‌ و موقع‌ ورود، خود حمّامی‌ پشت‌ صندوق‌ بود و من‌ پولهای‌ خود را به‌ او دادم‌. چون‌ بیرون‌ آمدم‌ و میخواستم‌ امانت‌ را پس‌ بگیرم‌، شاگرد حمّامی‌ پشت‌ صندوق‌ نشسته‌ بود. گفت‌: سیّد امانتی‌ تو چقدر است‌ ؟!

گفتم‌: دو دینار. گفت‌: نه‌ ! اینجا فقط‌ سه‌ دینار است‌ ! گفتم‌: چرا مرا معطّل‌ میکنی‌ ؟! یک‌ دینارش‌ را برای‌ خودت‌ بردار و دو دینار مرا بده‌ که‌ بروم‌ ؟! چون‌ جریان‌ را صاحب‌ حمّام‌ شنید، از شاگردش‌ پرسید: چه‌ خبر است‌ ؟!

گفت‌: این‌ سیّد میگوید: من‌ دو دینار دادم‌ و اینجا سه‌ دینار است‌. گفت‌: من‌ خودم‌ سه‌ دینار را از او گرفتم‌؛ سه‌ دینار را بده‌، سه‌ دینار مال‌ اوست‌. به‌ حرفهای‌ این‌ سیّد هیچوقت‌ گوش‌ نکن‌ که‌ غالباً گیج‌ است‌ و حالش‌ خراب‌ است‌ !

آقای‌ حدّاد میفرمودند: در آن‌ لحظه‌ من‌ حالی‌ داشتم‌ که‌ نمی‌توانستم‌ یک‌ لحظه‌ در آنجا درنگ‌ کرده‌ و با آنها گفتگو کنم‌، و اگر یکقدری‌ معطّل‌ میکردند، میگذاشتم‌ و می‌آمدم‌.

میفرمودند: در هر لحظه‌ علومی‌ از من‌ میگذرد بسیار عمیق‌ و بسیط‌ و کلّی‌، و چون‌ در لحظۀ ثانی‌ بخواهم‌ به‌ یکی‌ از آنها توجّه‌ کنم‌ می‌بینم‌ عجبا ! فرسنگها دور شده‌ است‌.