هو العلیم
دستورات آیة الحق مرحوم حاج میرزا علی قاضی طباطبائی در ماههای رجب و شعبان و رمضان
_______________________________________________________________
أعوذُ بالله منَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرین
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعین
اصل این دستور را حضرت علّامه آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند [لذا این حقیر از روی نسخۀ ایشان در کتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اینک متن عربی آن را با استفاده ترجمه و توضیح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقدیم می نمائیم و آن متن از این قرار است:
«أَلْحمدُ للهِ رَبِّ العالمین، وَ الصَلوةُ وَ السلامُ علی الرَّسولِ الْمبینِ وَ وَزیرهِ الْوصیِّ الأَمین وَ أبْنآئهُما الْخلفاءِ الرَّاشدین وَ الذُّریَّة الطاهرین وَ الخَلَفَ الصالح وَ الماءِ الْمعین صَلّی اللهُ وَ سلّمَ علیهمْ أجْمَعینَ».
«حمد مختصّ ذات أقدس پروردگار عالمیان است. و صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب و همۀ جهانیان، بر فرستادۀ آشکار او، و بر وزیر و وصیّ أمین آنحضرت، أمیرالمؤمنین؛ و بر فرزندان آن دو بزرگوار که خلفاء راشدین و راه یافتگان و راهنمایان به حقّ و صراط مستقیم، و ذرّیۀ طاهرین آنان می باشند باد. و درود و سلام بر خلف صالح و جانشین بحقّ و شایستۀ آنها باد که آب گوارا بر کام تشنۀ اُمّت و شیعیان می باشند.
«صَلَّی الله وَ سَلّمَ علیهمْ أجْمعینَ» درود و سلام خداوند بر همۀ آنان باد.»
تَنبهْ فَقدْ وافَتکمُ الْأشهُرُ الْحرُمْ تَیقظْ لکی تَزدادَ فی الزَّادِ وَ اغْتنمْ
فقُمْ فی لیالیها وَ صُمْ منْ نهارها لِشکْر إلهٍ تَم فِی لُطْفه وَ عَمّْ (2)
وَ لا تَهجَعَنْ فی اللَیل إلاَّ أقَلَّهُ تَهَجّدْ وَ کمْ صَبٍّ من اللَیْل لَمْ یَنَمْ (3)
وَ رتِّلْ کتابَ الْحَقِّ وَ اقرأَهُ ماکثاً بِأَحْسن صوتٍ نورُهُ یشرقُ الظلمْ (4)
فَلمْ تحظَ بَلْ لَمْ یُحظَ بِمِثْله وَ أخْطأَ مَنْ غیرَ الذی قُلْتُهُ زَعمْ (5)
وَ سلِّمْ علی أَصْل القُرانِ وَ فصلِهِ بَقِیَّة آل الله کُنْ عبْدَهُ السَّلمْ (6)
فَمنْ دانَ للرَّحْمن فی غیرِ حُبِّهمْ فَقَدْ ضَلَّ فی إنکارهِ أعظمَ النِّعمْ (7)
فَحُبهمْ حُبُّ الالهِ اسْتعذْ به هُمُ الْعروَةُ الوُثقی فَبالعرْوَة اعْتصمْ (8)
فلاتَکُ باللاهی عن الْقول وَ اعْتَبرْ معانیه کیْ تَرْقی إلی أرْفَع الْقمَمْ (9)
عَلیکَ بِذکر الله فی کُلِّ حالةٍ وَ لا تَن فیهِ لا تقُلْ کیْفَ ذاوکم! (10)
فهَذا حِمی الرَّحمن فادْخلْ مُراعیا لِحرماته فیها عَظِّمْهُ وَ التزمْ (11)
فَمَنْ یعتصم بالله یُهْدَ صراطُهُ فإنْ قُلْتَ رَبِّی اللهُ یا صاحِ فاسْتقمْ (12)
1- آگاه و متوجه باش! که ماههای حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد أهل عرفان ماههای حرامند) از راه رسید؛ بیدار باش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه برداری و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!.
2- شبهای آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، بشکرانۀ اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است!.
3- و شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را بنحو تهجّد و بیدار و خواب بجای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو و به همین ترتیب عمل نمای، تا نافلۀ شب پایان پذیرد) و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمی خوابند!.
4- و کتاب حقّ را تلاوت نمای و آنرا با بهترین صوت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن، چرا که ظلمتها و کدورتها را تبدیل به نور و روشنائی می نماید.
5- پس تو بهره مند نشدی، بلکه هیچکس از چیزی به مانند قرآن بهره نبرده است! و هر کس غیر از گفتۀ مرا بگوید سخت در اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا گردیده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!.
6- و سلام بفرست بر أصل قرآن و فصل آن (که مقصود محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین هستند) که آنان باقیماندگان آل الله می باشند و در برابر آنان عبد محض و تسلیم و بدون اراده باش!.
7- هر کسی که در غیر حبّ آنها خود را در ذمّۀ خداوند رحمن درآورد و به اندازۀ ذرّه ای از محبّت غیر آنها در دل راه دهد، او محققاً گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنان گردیده؛ و در این انکار خود نعمتهای پروردگارش را از دست داده است!.
8- پس محبّت به آنها محبّت به خداوند است و در این صورت تو خود را در پناه حبّ خداوند درآور!.
9- و دربارۀ قرآن کوتاهی مکن و آنرا از روی لهو و لعب قرائت منمای و در معانی آن دقّت کن تا بواسطۀ دقت در قرآن به بالاترین ذروه از قلل مجد و شرف نائل آئی!.
10- و در هر حال بر تو باد که ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار و هیچگاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی اشتغال به امور دنیوی و تراکم شواغل و مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهمّ سستی و تکاهل ورزی و آنرا بعنوان عذر برای خویش تلقّی نمائی
11- این ماهها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاههای خداوند است، پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آنرا پاس بدار و آنها را معظّم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش.
12- پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او می یابد و اگر گفتی «ربّی الله» ای گوینده! روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار.
«قالَ عَزَّ منْ قائلٍ: «وَ مَنْ یعتصِم بِالله فقَدْ هُدی إلَی صِراطٍ مستقیمٍ[1]».
وَ قالَ: «وَ اسْتقمْ کَمآ أمرْتَ..... [2] »
وَ قالَ جلَّ جلالُهُ العَظیمُ: «إنَّ الذین قالوا رَبُّنا اللهُ ثمَّ استَقَموا تتَنَزَّلُ علیْهمُ الملئکَة... [3] ».
«خداوند عزیز می فرماید: «و هر کسی که اعتصام به خدا پیدا کند براستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است».
و نیز فرموده است «به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما!»
و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است می فرماید: «براستی آن کسانیکه بدین معنی اقرار نمودند که: پروردگار ما «الله» است و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشۀ خود ساختند، ملائکۀ پروردگار بر آنها فرود می آیند......»»
«انتبهوا إخوانی الأعزَّة وَفقَکمُ اللهُ لطاعتِهِ، فَقَدْ دَخلنا فی حِمی الأشَهرِ الْحرُمِ، فَما أعظم نِعَم الْباری علینا وَ أتَمَّ؟!
فالْواجِبُ علینا قَبْلَ کُلِّ شیْءٍ التوبَةُ بشُروطها اللازمَةِ وَ صَلَواتُها الْمعْلُومَةِ ثُمَّ الاحتمآء مِنَ الکبائِرَ وَ الصَّغائِرِ بِقدْر القُوَّة.»
«هان ای برادران عزیز و گرامیم – که خدای شما را در طاعت خود موفّق بدارد – آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شده ایم و همانگونه که در زمینهای حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی محسوب می شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می رسد. پس چقدر نعمتهای پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است؟!.
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه ایست که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است (مقصود همان دستور توبه ایست که رسول خدا صلی الله علیهِ وَ اله و سلم در ماه ذوالقعدة الحرام داده اند و در کتب ادعیه مثل «مفاتیح الجنان» آمده و چهار رکعت نماز دارد[4].)
و پس از توبه، واجب ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جائیکه توان و قدرت و استطاعت داریم!.»
«فَلَیْلَةُ الجُمُعه أوْ یوْمُ الأحدِ تُصَلوُّنَ صَلوةَ التوبة لیلةَ الْجمعَةِ أوْ نهارِها؛ ثُمَّ تعیدُونها یوْمََ الأحَدِ فی الْیومِ الثانِی مِنَ الشَّهْرِ.
ثُمَّ تلتزمونَ المراقَبَة الصَّغْری وَ الکُبْری وَ المُحاسَبَةَ وَ المُعاتَبَة بِما هُوَ أحْری. فَإنَّ فیها تَذْکرةً لِمَنْ أرادَ أن یَتَذَکَّرَ أوْ یَخْشی.»
«پس (ای برادران عزیر) دستور توبه را در شب جمعۀ اول ماه (رجب) یا روز جمعه؛ و یا روز یکشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبۀ دوّم همان ماه تکرار و اعاده نمائید.
سپس ملتزم شوید به مراقبه، چه مراقبۀ صغری (باز داشتن نفس از آنچه که خداوند بدان راضی نیست) و چه مراقبۀ کبری (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمی پسندد).
و نیز خود را وادار به محاسبه (حساب کشیدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبیه نمودن نفس در صورت ارتکاب خلاف) به آن چیزی که شایسته و سزاوار است نمائید.
پس براستی هر کسی که در صدد متذکر شدن به ذکر حقّ و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد می تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکر گردد!.»
«ثُمَّ اقْبَلوا بقلوبکُمْ وَ داوُوا أمراضَ ذُنوبکُمْ وَ هَوَّنُوا بالْإسْتغْفار خُطُوبَ عُیوبِکُمْ.
وَ إیاکُمْ وَ هَتْکَ الْحرماتِ فَإنَّ مَنْ هَتَکَ وَ إنْ لَمْ یهتکِ الکریمُ علیِهِ فهُوَ مَهْتوکٌ.
وَ أنّی یرْجی النزجاةُ لِقلبٍ ارتبکَتْ فیهِ الشُّکوکُ حتی یسلِکَ سَبیلَ المتقینَ وَ یَشْربَ منَ المآءِ الْمَعینِ مَعَ الْمُحسنین؟! وَ اللهُ الْمستعانُ علی نَفْسی وَ أنْفسِکُمْ وَ هُوَ خیْرُ مُعینٍ».
«پس از این مرحله، با دلهای خود بخداوند رو آورده، بیماریهای گناهانتان را معالجه و مداوا نمائید و بوسیلۀ استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید.
و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده های حجاب را بالا زده حرمت حرم را هتک نمائید!
زیرا براستی چنین شخصی در نظام تکوین بی آبرو و مهتوک است گرچه خداوند کریم از روی کرمش، بحسب ظاهر آبروی او را حفظ نماید؛ و همین جزای اوست و نیازی به مجازات پروردگار ندارد!.
و کجا امید نجات است برای دلی که شبهات وارد آن شده در او نفوذ نموده است؟! (یعنی یکی از واجبات و لوازم حتمیّۀ سلوک إلی الله، یقین داشتن به مبدأ و معاد و حقانیت طریق و شیخ و استاد است، و در صورت پیدایش کمترین شک و تردیدی سالک خودبخود از حرکت باز می ماند. بنابراین، محال است با وجود شک، سالک از مهلکه نجات پیدا نماید.) و چنین شخصی هرگز نمی تواند در راه متقین قدم بردارد؛ و هیچگاه قدرت ندارد به مقام محسنین راه یابد و با آنان از چشمۀ آب گوارا بنوشد.
و خداوند تنها محلّ اتّکای من و شما است و او بهترین یار و یاور می باشد.»
«1- عَلیْکُمْ بالْفرائض فی أَحْسن أوقاتها وَ هی مَعَ نوافلها الإحْدَی وَ الخمْسین. فانْ لَمْ تتَمَکَّنُوا فبأرْبَعٍ وَ أرْبعینَ. وَ إنْ مَنعتکُمْ شواغِلُ الدُّنْیا، فَلا أقَلَّ مِنْ صلوة الْأوَّابین.
2- وَ أما نَوافلُ اللیْلِ فلا محیصَ منها عنْدَ المؤْمنین. وَ العجبُ ممَّنْ یَرومُ مرْتبةً مِنَ الکَمالِ وَ هُوَ لا یَقُومُ اللیال! وَ ما سَمعنا أحَداً نالَ مرْتبةً مِنهُ إلا بِقیامِها.»
و اما دستورالعمل این سه ماه:
«1- بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت[5] است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید؛ و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت[6]* آنرا بجا بیاورید.
چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافلۀ ظهر را که به او «صلوة أوّابین» می گویند، انجام بدهید.
و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قرآن بدان تأکید شده و مراد از صلوة وُسطی» همان نماز ظهر است.
2- و امّا در مورد نافلۀ شب بخصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود از واجبات است و هیچ چاره ای جز أتیان آن نیست! و تعجّب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبه ای از مراتب کمال را داشته ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بی توجّه هستند!.
و ما هیچگاه ندیده و نشنیده ایم که احدی به یک مرحله و مرتبه ای از کمال راه یافته باشد مگر بواسطۀ برپاداری نماز شب!.»
«3- وَ عَلیکُمْ بِقرائةِ الْقرآنِ الْکریم فی اللَیل بِالصوتِ الْحَسَنِ الْحزین، فهُوَ شرابُ الْمُؤمنین.
4- وَ علیکُمْ بالتزام الْأوْراد الْمعْتادَة التی هی بید کُلِّ واحدٍ منْکُمْ. وَ السّجْدَةِ الْمَعهُودَةِ مِنْ 500 إلی 1000.»
«3- بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله های شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می نماید و برای او بسیار مفید است. تغنّی به قرآن، انسان را بخدا نزدیک می کند! بخلاف غنای محرم که آدمی را به لهو می کشاند. پس تا می توانید در شبها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است.
4- بر شما باد اینکه: به انجام دادن اوراد و أذکاری که هر یک از شما بعنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید!.
و بر شما باد به مداومت سجدۀ یونسیّه و گفتن ذکر یونسیّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانکَ إنی کُنْتُ مِن الظالمین[7]» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.»
«5- وَ زیارَة المشْهد الْمعظَّم الْأعظم کُل یومٍ. و إتیانُ الْمساجدِ الْمعظَّمَة ما أمْکنَ. وَ کذا سائِرَ الْمساجدِ. فَإنَّ الْمُؤْمن فی الْمسجد کالسَّمَکة فی المآءِ.
6- وَ لا تترُکوا بَعدَ الصلواتِ الْمفروضاتِ تسبیحةَ الصِّدیقة صلواتُ اللهِ علیها، فإنَّها مِنَ الذِّکْر الکبیر. وَ لا أقَلَّ فی کلِّ مَجْلِسٍ دوْرَةٌ.»
«5- بر شما باد به زیارت مشهد اعظم، که مراد همان حرم مطهر امیرالمؤمنین و قبر نورانی آن بزرگوار است. و نیز سایر مشاهد مشرفۀ اهل البیت علیْهم السلام و مساجد معظمه مانند: مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و بطور کلی هر مسجدی از مساجد! زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا!.
6- و هیچگاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدیقه صلَوات الله علیها را ترک ننمائید، زیرا این تسبیحات، یکی از انواع «ذکر کبیر» شمرده شده است.»
«7- وَ مِنَ اللازمِ الْمُهمَّ الدُّعآءُ لفرجِ الْحجَّة صَلواتُ اللهِ عَلیهِ فی قُنوتِ الْوتر. بَل فی کُلِّ یومٍ و فی جمیع الدَّعوات.
8- وَ قراءةُ الْجامعة فی یومِ الجُمُعة أعْنی الجامعةَ الْمعروفَةَ الْمشروحَة.
9- وَ لا تَکونُ التلاؤَة أقلَّ مِنْ جزْءٍ.»
«7- یکی از وظائف مهم و لازم برای سالک إلی الله، دعا برای فرج[8]* حضرت حجّت صلوات الله علیه در قنوت «وَتْر» است. بلکه باید در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا نمود.
8- و یکی دیگر از وظائف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به «جامعۀ کبیره» در روز جمعه است.
9- لازم است که قرائت قرآن حتماً کمتر از یک جزء نباشد.»
«10- وَ أکْثروا منْ زیارة الإخوان الأبرار؛ فإنهمْ الاخْوانُ فی الطریق وَ الرَّفیقُ فی المضیق.
11- وَ زیارة القبور فی النَّهار غبّاً وَ لا تزورُوا لیْلاً.
مَا لنا..... وَ للدُّنْیا؟! قَدْ غرَّتْنا! وَ شَغلتْنا وَ اسْتهوَتنا وَ لیْسَتْ لَنا!!.
فَطوبی لرجالٍ أبْدانُهمْ فی الناسوت وَ قلوبُهُمْ فی اللاهوتِ.... اولئک الأقلونَ عدَداً...... وَ الأکْثرونَ مَدَداً..... أقولُ ما تسْمعونَ. وَ أَسْتغفرُالله.»
«10- تا می توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید، چرا که براستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از کریوه های نفس و تنگناها و عقبات آن عبور می دهند!.
11- به زیارت اهل قبور ملتزم باشید ولی نه بصورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد) و نباید زیارت قبور در شب واقع گردد.
ما را با دنیا چه کار؟! براستی دنیا ما را فریب داده، به پستی و ذلّت کشانید! ما را از مقام عزت و رفعت پائین آورد! و دنیا پست تر از آنست که برای ما هدف قرار گیرد! پس آن را برای اهل دنیا واگذارید!!.
پس به به! خوشا بحال آن مردانی که بدنهای آنان در این عالم خاکی است ولی قلوبشان در عالم لاهوت، یعنی در عالم احدیت و واحدیّت و عزّ پروردگار در پرواز می باشد!.
و این افراد، اگر چه از نظر تعداد بسیار کم هستند ولیکن از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعیت و اصالت و حقیقت دارای اکثریت می باشند.
من می گویم آنچه را که شما می شنوید و از ذات اقدس حضرت حق طلب مغفرت می نمایم.» (1357 ه ق)
این دستوراتی است که مرحوم قاضی به شاگردان خود داده است ، و رفقا این دستورات را در این سه ماه انجام می دهند ؛ البته این اعمال را در حد امکان ، هر کسی که نمی تواند هر روز را روزه بگیرد حتی الامکان 5 روز از رجب و 10 روز از شعبان را بگیرد، خلاصه بحسب ملاحظه مزاج و قوه و حال و استعداد بگیرد.
و قراءة القرآن در شب علی حد قدرة .
اگر می توانی نخواب و اگر کسی نمی تواند همه شب را نخوابد ؟ صب باشد ، صب یعنی جگر سوخته ، بیدار خوابی کند، شب زود بخوابد و سعی کند بیدار خواب کند طوری که بدن استراحت خود را بگیرد.
؟ مرحوم قاضی اول شب می خوابیدند بعد نماز می خواندند و بعد می خوابیدند و باز نماز می خواندند ، همینطور تا دو ساعت به اذان که دیگر نمی خوابیدند ، مرحوم آخوند 3 ساعت به اذان صبح بیدار بودند، اگر نافله شب را بجا نیاورید فائده ندارد و عرفان معنی ندارد.
عرفان به عمل است نه به گفتن!
اللهم صل علی محمد و علی محمد
منبع : متقین
|
خصوصیات منحصر به فرد ماه مبارک رمضان به بیان حضرت آیة الله طهرانی ماه مبارک رمضان ماهی است که رحمت خداوند بر بندگانش و آن مغفرتش و جنبة فیض عامّش بیش از سایر ماهها برای افراد است و ماهی است که از خصوصیّات این ماه این است که انسان در این ماه چه روزه داشته باشد، صائم باشد یا نباشد، تغییر را در وضع خودش و در کیفیّت خودش ملاحظه میکند. یعنی آن حکومت و آن غلبة قوای معنوی روزه بر کلّیة افراد به نحوی است که خواهی نخواهی انسان را متأثّر میکند، حالا چه برسد به اینکه خود انسان صائم باشد و از بهترین اقسام صوم هم دارا باشد. چون میگویند روزه چند قسم است؛ یک روزه روزة عوام است، آن روزهای است که همین کیفیّتی که در رسالههای عملیّه است، به همین کیفیّت عمل کند؛ مُفطِرات را انجام ندهد، محرّمات را انجام ندهد و روزة او روزة مقبولی است و در همین حدِّ غذا نخورد، آب نیاشامد، دُخان و دود غلیظ به حلق فرو نبرد، سر زیر آب نکند و امثال ذلک، آن مفطراتی که برای روزه میشمارند. این روزه فقط یک نوع اسقاط تکلیف دارد، اسقاط تکلیف ظاهر. امّا ما که یک تکلیف نداریم. یکی از مسائلی که متأسفانه در فقه امروز مورد دقّت قرار نگرفته اینست که در رسالههای عملیّه و امثال ذلک فقط از یک بُعد مسائل فقهی و شرعی وجود دارد و همین مسائل حلال و حرام ظاهری و بدون توجّه به مسائل و مراتب مافوق این جریان ظاهر، اینها دیگر توی رسالههای عملیّه نیست. به عبارت دیگر گویا فقط رسالههای عملیّه متکفّل تکلیف عواماند و از آن تکالیفی که بر عهدة خواصّ است در آنها چیزی وجود ندارد، البتّه طبیعی مطلب هم همین طور است. ولی اگر ما دقّت کنیم میبینیم که تکلیف بر حسب مراتب بصیرت و فعلیّت مکلّفین فرق میکند؛ تکلیف عوام همین عمل به فرائض و واجباتی است که برای همة ما معلوم و معروف است و نهی از همان محرّمات مانند تهمت، مانند سرقت، مانند شرب خمر و امثال ذلک. این تکلیف، تکلیف ظاهر است. اما برای افرادی که اینها بصیرت بیشتری دارد و مقصد بالایی را میطلبند تکلیف تفاوت دارد. برای رسیدن به آن مسائل واجب است که مکلّف به اموری بپردازد که عوام در ارتباط با آنها کاهل و غیر ساعی هستند. همان طوری که در روز قیامت خداوند متعال از تکالیف ظاهری ما حسابرسی میکند، همینطور نسبت به رشد فکری و عقلانی ما در انجام آن تکالیف بالاتر حسابرسی میکند. میگوید: من به تو این عقل را دادم، من به تو این ظرفیت را دادم، چرا از این مواهبی که من به تو دادم، از این مواهب استفاده نکردی؟ و توان خود را فقط در محدودة اتیان به تکالیف عوام قرار دادی؟ او هم دارای تکلیف است. این تکلیف تکلیف ظاهر است. با انجام این روزه انسان از عهدة این تکلیف ظاهر برمیآید. یک روزة دیگر هم داریم میگویند روزة خواص؛ آن روزهای است که علاوة بر رعایت این مسائل ظاهر، به مسائل دقیقتر و باطنی هم بپردازد؛ زبان خود را از گفتار لَغو حفظ کند. گفتار لغو منظور کذب نیست، کذب با لغو دوتاست. آن کذب که اصلاً حرام است، گفتار لغو، گفتار بیخود، کلام غیر مفید؛ آقا بنزین گران شده، شده که شده، این میشود لغو، این کذب نیست ولی لغو است. شخص روزه دار نباید بگوید، اگر بگوید به آن روزهاش صدمه میزند. آقا! من در خیابان میرفتم دیدم یک تصادفی شده یک جمعیّت ایستاده بودند و دعوا شده بود؛ حالا شده که شده. آقاّ امروز من دیدم فرض بکنید که فلان چیز اتّفاق افتاده، از این مسائلی که در جلسلات ما همین طوری میگذرد و بدون نتیجه و بعد از گذشت یک سال انسان هیچ نتیجهای را بر او مترتّب نمیبیند. دروغ نیست، حرام هم نیست ولی لغو است، اثر ندارد مسألة علمی نیست، مسألة معنوی نیست، یک کلام بیخودی است همین طوری انسان برای اتلاف وقت بگوید. خواص این کار را نمیکنند. گوش انسان از شنیدن مطالب لغو باید به دور باشد. مطالب حرام که اصلاً جای خود دارد، آن مربوط به خواص نیست، آن مربوط به عوام است باید رعایت کنند. شنیدن موسیقی که آن حرام است نه اینکه مربوط به خواصّ است. شنیدن تهمت و جلوگیری نکردن، آن مربوط به عوام است، آن اصلاً مربوط به خواص نیست. شنیدن غیبت و سکوت کردن این مربوط به عوام است. گوش انسان در ماه رمضان و در صوم، کلام لغو را نباید بشنود. قدم انسان در ماه مبارک رمضان و در هنگام صوم نباید حرکتی بکند که آن حرکت، حرکت لغوی باشد. حرکت انسان باید حرکت منطقی باشد، نمیشود لغو باشد و به طور کلّی اعضاء و جوارحی که خداوند متعال این اعضاء و جوارح را برای انجام عمل مفید و عمل منطقی برای انسان قرار داده نباید عمل لغوی از آنها سر بزند؛ این مربوط به خواص است. اگر ما توانستیم در این یک ماه به این مرحله عمل کنیم نتائجش را هم میبینیم. امّا یک مرتبهای هست بالاتر از این، یک مرتبة دیگری هم هست که اصلاً آن را نمیگوییم، یعنی میبینیم...، حالا بالاجمال میگویم ولیکن باید از خداوند توفیق رسیدن به آن مراحل را قرار بدهیم. آن مرحلهای که بالاتر از این است میگویند: روزة خاصّالخاصّ. آن چیه؟ آن روزهای است که حتّی خطور لغوی هم برای انسان پیدا نشود، نه اینکه انسان پیدا بشود و بعد او را دفع کند. حضرت عیسی علی نَبیِّنا و آله و علَیهالسَّلام داشتند با حواریّون از کنار یک خرابهای میگذشتند، دودی در آن خرابه بود اینها سرفه کردند و دود آمده بود و استنشاق و اینها را مختل کرده بود. حضرت عیسی به آنها فرمود: ای حواریّون! حضرت موسی در شریعتش دستور داد از زنا پرهیز کنید امّا من به شما میگویم خیالش را هم به سر نیاورید چون خیال این عمل زشت مانند نیران و آتشی است که در کناری برافروخته بشود، گرچه سوزندگی او موجب نمیشود که انسان آتش بگیرد ولی دودی که از او متصاعد است انسان را متأثّر میکند. یک سالک آن لطافتی را که به واسطة عبادت به دست آورده است با یک خیال گناه از دست خواهد داد، آن نورانیّتی که در خود میبیند آن نورانیّت را اگر میخواهد حفظ کند باید خطور هم نداشته باشد (الذین اتقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا )«وقتی که شیطان میخواهد بیاید متذکّر میشوند.» این میآید دور میزند از یک راهی وارد بشود، هی دور میزند که از یک راه وارد بشود. وقتی که اسپرم میخواهد وارد اوول بشود بعضی از مقاطع پوستی این اوول که مؤنّث هست جدارش نازکتر از بعضی از هستههای دیگر است، این اسپرمها میآیند خودشان را به این پوسته هی میزنند هی نوک میزنند تا اینکه یک منفذی پیدا بکنند برای ورود در اوول که انعقاد نطفه بشود. هی میگردند دور این تخمک تا اینکه آن راه و آن خصوصیّت را پیدا بکند. این عجیب است واقعاً خداوند متعال چه شعوری داده آن وقت ما همین طوری...، میگردند تا یکی از اینها موفّق میشود به همان مقطع نازکتر از بقیّه برسد در آنجا داخل میشود. به محض اینکه وارد شد فعل و انفعالات دیگر انجام میشود و در آنجا ترکیب میشود و مسائل دیگر پیش میآید. این شیطان وقتی که میآید دور انسان مثل این اسپرمهایی که دور آن اوول میگردند همین طوری دور انسان دور میزنند، از کجا بیاید وارد این نفس بشود همین جوری دور میزنند. یک جایی را که پیدا بکند میآید و زهرش را در آنجا میریزد و وارد میشود. لذا تا میخواهد یک فکر خلافی در ذهن بیاید فوراً انسان باید آن فکر را دفع کند. اگر بخواهد بیاید و آن فکر بماند دخل انسان آمده. حالا این بیاید و مستقر بشود و این نطفه منعقد بشود، حالا انسان بخواهد آن را دفعش کند، مگر حالا از بین میرود. از اوّل مرحوم آقای حدّاد میفرمودند که: چی میگویند شیطان و این حرفها؟ انسان باید با یک خنجر در کنار قلبش بایستد و تا شیطان میآید بزند بر همان سرش که اصلاً نگذارد که... . این مال این است که نفس انسان به یک کیفیّتی است، این نفس، نفس هیولانی است یعنی نفسی است که قابل شکل گیری و قابل قالب گیری است. این تخیّل میآید و نفس را قالب میدهد، شکل میدهد، نباید بگذارید شکل پیدا کند. آن وقت حالا همین تخیّل اگر تخیّّل صحیح و منطقی باشد ـ که البتّه اینها مال مجالس بعد هست نسبت به کیفیّت تأثیر ذِکر که اصلاً چرا به عنوان یک عمل واقعی و حقیقی ما اسمش را مینامیم؟ در آنجا کیفیّتی که ذکر تأثیر میگذارد در نفس در آنجا عرض میکنیم ـ این یک عمل لغو نیست. این تخیّل میآید و شکل میدهد چون آن چیزی که موجب میشود که نفس برگردد عمل ظاهری نیست که یک شخص انجام میدهد، این یک عمل خارجی است، عمل خارجی در نفس تأثیر نمیگذارد. آن نیّتی که در وراء این عمل خارجی قرار گرفته، آن نیّت نفس را برمیگرداند. همان طور که نیّت در خارج نمیتواند تأثیر بگذارد، البتّه به یک لحاظ، فعل خارجی است، شما هر چی نیّت ـ فرض بکنید که ـ غذا بکنید، سیر نمیشوید، باید غذا میل کنید. همین طور آن چه که موجب تغییر و تبدّل نفس است نیّت و تخیّلاتی است که انسان انجام میدهد. اگر آن نیّت و تخیّل، تخیّل صحیح باشد نفس را به تجرّد میبرد و اگر آن تخیّل و نحوة تصاویر ذهنی تصاویر غلط باشد نفس را به قهقراء و کثرت میبرد. حالا روی این حساب روزة خاصّالخاص آن روزهای است که اصلاً به طور کلّی تخیّل خلاف در آنها وجود ندارد بلکه آنچه که در ذهن آنها نقش میبندد رضای خداست. آنچه که نقش میبندد منوِّر نفس است، آنچه که نقش میبندد موجب انبساط نفس میشود. این روزه، روزة خاصّالخاص است. یک روزة دیگر هم داریم که این روزه مخصوص اولیاء است. آن دیگر مربوط به اضطراب سرّ و عدم اضطراب سرّ است که آن دیگر حالا بماند برای بعد. امّا این سه مرحلة روزهای که عرض شد اینها خب بالاخره المَرءُ یَطیُر بِهِمَّتة انسان است و همّت او، انسان است و عِرق او، انسان است و حمیّت او، هر کسی دارای یک حمیّت و دارای... . باید از خداوند متعال بخواهیم که خداوند ما را موّفق کند به این روزهها روزههای خاصّالخاص، به اینها و توفیق هم از اوست دیگر، بالاترش هم بود باز عیب ندارد و ما راضی هستیم، اگر بالاترش را هم به ما دادند ما حرفی نداریم، خیلی توقّع بالا داریم. آخر نگاه میکنیم میبینیم آنجا اوضاع به یک نحو دیگر است، آنجا به ضعف ما نگاه نمیکنند، آنجا به عرض میشود که بزرگواری خودشان و رحمت خودشان نگاه میکنند، حالا که میبینیم صاحبخانه این طور است چرا ما بُخل کنیم؟ چرا ما کم بگذاریم؟ بگوییم: خدایا! آن چهارمیاش را به ما بده. از خدا که بعید نیست. یک روایتی داریم خیلی عجیب؛ خداوند متعال میفرماید: أَنا عِنْدَ ظنّ عَبْدیَ المؤمن بی «من ارتباطم با بندهام به همان نحو است که بنده با من ارتباط دارد.» اگر بندة من حُسن ظنّ به من دارد من هم با بندهام حسن ظن دارم، حسن رفتار و حسن سلوک دارم. اگر بندة من مرا عاجز میداند من هم اصلاً به این اعتنا نمیکنم. اگر بندة من، مرا همه چیز میداند، مُفیض میداند، صاحب رحمت و مغفرت و اینها میداند، من هم همین جوری با او سلوک میکنم. حالا این، این طوری است دیگر، حالا که این طور شد چرا حالا ما کم بگذاریم؟ میگوییم: خدایا! آن چهارمیاش را به ما بده. او که میدهد، انشاالله. مرحوم آقا میفرمودند: مگر این چیزهایی که ما بدست آوردیم از خانة خالهمان بدست آوردیم، آن داده دیگر ـ حالا نسبت به خودشان که نمیفرمودند آنچه که بزرگان و اینها ـ آن داده، حالا که آن میدهد ما چرا کم بگذاریم؟ صاحبخانه از عطا و لطفش کم نمیآورد. اگر تمام دنیا بشوند عارف از اوّل درجه... . حالا یک مثالی بهتون میزنم: اگر همة دنیا بشوند مثل پیغمبر از خدا کم میشود؟ حالا اگر همة دنیا بشوند کافر، باز از خدا چیزی کم نمیشود. به اندازة یک سر سوزن از آن خزانة خرج خدا یک سر سوزن کم نمیشود. چرا؟ چون این را دیگر ما طلبهها میدانیم دیگر، حقیقةالوجود اختصاص به ذات او دارد. خرج بکند تو این کیسهاش ریخته، خرج نکند از این کیسهاش در نیاورده، هر دو یکی است. شما پول از این کیسهتان در بیاورید تو آن کیسهتان، تو آن جیبتان بریزید، چیزی بهتون اضافه شده؟ ابداً. پس حالا که این طور هست ما آن مرتبة بالا را میخواهیم، آن مرتبه. خدا رحمت کند مرحوم آقا ـ رضوان الله علیه ـ ایشان یک عبارتی را داشتند که من این عبارت را در سایر کلمات بزرگان ندیدم. من یک روز به مرحوم آقا عرض کردم: شما در این مطالبی که نسبت به شاگردان و دوستان و اینها دارید، آخر بعضیها صداشون درمیآید، حالا مثلاً یک قدری، البتّه به این بیان نگفتم ولی با این عبارت، حالا یک قدری تخفیف بدهید، حالا یک قدری فرض کنید که ملایمتر، حالا فرض کنید که راه یک ساعته را شش ساعته، ده ساعته به این کیفیّت. ایشان خوابیده بودند میخواستند استراحت کنند، مریض هم بودند، بلند شدند نشستند، گفتند: آسیّد محمّد محسن! من به کمتر از سلمان فارسی برای رفقایم رضا نمیدهم. ببینید! حالا سلمان فارسی کی بود؟ اوّل صحابی پیغمبر بود، اوّل صحابی پیغمبر بعد از امیرالمؤمنین سلمان فارسی بود. حالا این مرد خودش کجاست که میگوید من به کمتر از سلمان فارسی برای رفقایم رضا نمیدهم؟ ما هم دیگه هیچی بستیم، دیدیم فایده ندارد. این آقا این جوری است دیگر، کاریش نمیشود کرد. خب ببینید این مظهر رحمت حقّ است، مظهر لطف حقّ است، مظهر عطاء حقّ است. یک همچنین شخصی چه برداشتی دارد؟ چه مسائلی در نیّتش میگذرد؟ خب حالا دیگر اینها مطالب... . منظور این است وقتی قرار بر این باشد ما باید بالاتر را از خدا بخواهیم. مطالبی بود که سابق خدمت رفقا عرض میشد و بزرگان هم بر این دستور میدادند در خصوص ماه رمضان. یکی از مسائلی که میفرمودند: این نمازهای تراویح است که هزار رکعت نماز است در صورت امکان و مناسبت موقعیّت، خواندندش خیلی مؤکّد است و آن طوری که میفرمودند به این کیفیّت است از شب اوّل ماه مبارک رمضان ـ در صورت ثبوت رؤیت ـ تا شب بیستم، هشت رکعت نماز بین نافلة مغرب و نافلة عشاء است، از شب بیستم تا شب سیُم، بیست رکعت است. این ده رکعت است آن بیست رکعت است که مجموعاً میشود هفتصد رکعت؛ هشت تا بعد از مغرب، دوازده تا بعد از نماز عشاء است، این مال تا شب بیستم است که بیست تا بیست تا میشود چهار صد تا و در آن دهة آخر به جای دوازده رکعت بیست و دو رکعت میشود که میشود سی رکعت، آن هشت رکعت به جای خودش، سیصد تا و چهار صد تا، هفتصد تا و در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوّم هم هر کدام صد رکعت اضافی است که میشود هزار رکعت. این نماز، نمازی است که زمان پیغمبر بوده و خود رسول الله میآمدند در مسجد مدینه، در مسجد این نماز را میخواندند دوباره میرفتند در منزل برمیگشتند آن نافلهها را بعد از نماز عشاء که میخواندند دوباره در همان مسجد میخواندند بعد تشریف میبردند به منزلشان. ائمّه علیهمالسّلام هم این طور که داریم اینها را میآمدند و در مسجد میخواندند، مسجد مدینه. البتّه ائمّهای که در آن زمانی که در مدینه سکونت داشتند. نماز، نماز مستحّب است البتّه الآن اهل تسنّن اینها را به جماعت میخوانند و یکی از بدعتهایی که عمَر لعنةالله علیه قرار داد، همین این بود که نماز تراویح را آمد به جماعت خواند و امیرالمؤمنین علیهالسّلام وقتی که به خلافت رسیدند آمدند برداشتند امّا مردم قبول نکردند و حضرت هم فرمودند: هر طوری که خودتان میدانید. این یک مطلب است. مطلب دیگر قرائت دعای افتتاح هست در شبهای ماه مبارک رمضان و یا مقداری از دعای ابوحمزة ثمالی، البتّه همة دعای ابوحمزة ثمالی لازم نیست بلکه یک مقداری از آنها، چون صِرف خواندن دعا هم نفس او خیلی مطلوب نیست، تأمّل در مضامین بسیار اهمیّت دارد و بهتر است که انسان آنها را با تأمّل و اینها بخواند و مطلب دیگر که بسیار مهمّ است قرائت یک دوره حدّاقلّ قرآن کریم است و اهداء ثوابش به پیغمبر اکرم و این در طول روز بهتر است خوانده بشود یعنی هنگامی که انسان روزهدار است و در عصر مناسبتش بیشتر از سایر موارد هست، غیر از آن بینالطّلوعین که به جای خودش است، این در روزه وارد شده، حدّاقلّ یک دور است و از ادعیّة ماه مبارک رمضان و اینها هم که به آن مقداری که میسور هست و خیلی مناسب است. خلاصه ماهی است که خداوند سفرهاش را پهن کرده، گفت:
پیغمبر اکرم راجع به خصوصیّت این ماه میفرمایند: فإنّ الشّقَّی مَنْ حَرُمَ رِضوانَ الله فی هَذا الشّهر العظیم «شقی به آن کسی گفته میشود که ماه رمضان بر او بگذرد و این از رضوان و رحمت خدا محروم باشد.» یعنی ببینید مسأله چقدر مهم است که نیاز نیست انسان تلاش کند، نیازی به تلاش در این ماه نیست، همین قدر که ماه رمضان بر او بگذرد و این چکار باید انجام بدهد که نتواند. یک روایتی است از امام سجّاد علیهالسّلام، در مکّه بودند شخصی میآید خدمت حضرت و عرض میکند: الآن دیدم که حسن بصری نشسته بود و عدّهای به دور او بودند و او داشت میگفت: تعجّب نیست از کسی که به دوزخ و به جهنّم میرود، تعجّب از کسی است که در این دنیا جوری عملش را انجام میدهد که در آخرت مستحقّ بهشت است. امام سجّاد علیهالسّلام میفرمایند: من این طور نمیگویم، من خلاف این را میگویم، من میگویم: تعجّب نیست از کسی که به بهشت میرود، تعجّب از کسی است که با این رحمت واسعة پروردگار خودش را مستحقّ عذاب میکند. باید از این تعجّب کرد. کلام امام است دیگر و خلاصه در این ماه از هر جهت و از هر قسم ریخته برای انسان خلاصه باید بگیریم و عرض میشود که برای طول سالمان خرج کنیم. خلاصه این ماه، ماهی است که، بقول این تجّار بعضی وقتها یک موارد پیدا میشود که به اصطلاح یک معامله خیلی خوب و یک تجارت خیلی خوب میگویند: موقعیّت را نباید از دست داد الآن را خلاصه باید داشت تا اینکه بعداً هم اگر کوتاهی کردیم داشته باشیم. ماه رمضان خلاصه ماه تجارت است اگر انسان در این ماه بگیرد، حسابی اگر بگیرد، میتواند در بقیّة ایّام خرج کند، گرچه نمیگذارد آنچه که گرفته آرام باشد، همچنین خیال نکنید راحت حالا دیگر ماه رمضان تمام...، اگر در ماه رمضان فرض کنیم که فیض و توفیق خداوند نصیب انسان بشود انشاالله این توفیق ادامه پیدا خواهد کرد، ولی در هر صورت موقع، موقع بسیار مغتنمی است و آنقدر این مسأله مهم است که ما میبینیم که مثل مرحوم آقای حدّادی ـ رضوان الله علیه ـ با آن درجات و با آن مسائل چه قضایایی را در این ماه برای ایشان منکشف میشد و به چه مطالبی میرسیدند که بعد از ماه به عنوان شکرانة این پذیرایی و این ضیافةاللهی که خداوند بندگانش را ضیافت کرده به شکرانة این، زیارت دوره انجام میدادند؛ از نجف شروع میکردند و بعد امامزادهها میرفتند و ائمّه و اینها میرفتند این چه بوده قضیه؟ یعنی این عمل اولیاء این یک مسألة عادی که نیست: حالا تعارفاتی است، حالا برویم فرض کنید یک زیارت امیرالمؤمنین حالا تشّکر کنیم؛ این چه موهبتی نصیب آنها میشد در این ماه که به عنوان تشکّر از حضرات معصومین به زیارت آنها از باب شکرگذاری و اینها میرفتند؟ همینقدر ما میدانیم که خبری هست، اینطور نیست که خودمان را بخواهیم گول بزنیم:
ما همینقدر میدانیم که بانگ جرسی میآید، حالا دنبال این بانگ جرس را بگیریم، انشاالله به منزل محبوب هم میرسیم. آنهایی که رفتند و رسیدند آنها گفتند که آقا هست، شما خاطرتان جمع باشد، هست، از یقین هم بالاتر است منتهی ما آنقدر دیگر در غفلات و این مسائل دیگر گرفتار هستیم و اینها را به شوخی و مزاح و اینها حمل میکنیم ولی نه اینها مسلّم است هست. انشاالله از خداوند توفیق تشرّف به ضیافت الله را در این ماه از خدا میخواهیم که سفرهمان را هر چه پربارتر و دستانمان را از فیوضات خودش هر چه پُرتر و تمام افعال ما را و کردار ما را و نفوس ما را و سرّ و سویدای ما را همان قرار دهد که بزرگان و اولیاء خود را آنچنان قرار داده است.
اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد |