سیّد هاشم بحرانی روایتی بسیار جالب و دلنشین از یونس بن ظَبیان از حضرت امام جعفر بن محمّدٌ الصّادق علیهما السّلام روایت میکند درباره اُولوالالباب ؛ که منهاج و رویّه آنان چیست، و محبّتشان به خدا چگونه است، و راه و طریق آنها چطور است، و برای لقاء و معرفت و تقرّب به حضرت او چه کارهائی را بجا میآورند؟ و بالاخره نشان میدهد که هر کس بخواهد به مقام کمال برسد، تنها راهش متابعت از ائمّه علیهم السّلام میباشد ؛ تا بتواند از تمام عقبات و کریوههای صعب العبور بگذرد و از دستبرد شیطان و نفس امّاره نجات یابد، تا به مقام علم الیقین و عین الیقین و حقّ الیقین واصل شود. وی در تفسیر آیه مبارکه:
یَـٰٓإِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ.
روایاتی را نقل میکند، از آن جمله این روایت است:
از ابن بابویه، از علیّ بن الحسین، از أبو محمّد هرون بن موسی، از محمّد بن هَمّام، از عبدالله بن جعفر حِمْیَریّ، از عمر بن علیّ عبدی، از داود ابن کُثَیر رَقّی ، از یونس بن ظبیان ؛ که او گفت: من وارد شدم بر امام جعفر بن محمّدٌ الصّادق علیهما السّلام و گفتم: یابن رسول الله! من داخل شدم بر مالک و اصحابش و شنیدم بعضی از آنها میگفتند: خداوند دارای صورت است ، و بعضی میگفتند: خداوند دارای دو دست است؛ و در این مطلب استشهاد مینمودند بقَولِه تعالی: بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ . و بعضی میگفتند: خداوند جوان است در حدود جوانان سی ساله. در نزد تو چیست درباره این مسائل یابنرسول الله؟!
یونس گفت: حضرت در حال تکیه بودند، نشستند و شانه و پشت برگرفتند و عرض کردند:
اللَهُمَّ عَفْوَکَ ! عَفْوَکَ! «بار خداوندا تو عفوت را برسان! تو عفوت را برسان! از این سخن ناهنجار!»