لهذا مجاهد راه دین و سالک مراحل مخلصین را دخول در عالمی و ظهور فعلیّت آن کفایت نمیکند، چه هنوز بقایای عالم سافل در زوایای ذاتش کامن و به این سبب به پاکان عالم بالاتر ناهمجنس و وصول به فیوضات و مراتب ایشان غیر میسّر. بلکه به اندک لغزشی یا قلیل تکاهلی در جهاد و سلوک، یا حصول مانعی در زمان اندکی، باز به عالم سافل راجع میشود ؛
وَ نُرَدُّ عَلَی أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدینَا اللَهُ (سورۀ انعام، آیه 71).
و اکثر صحابۀ حضرت سیّد المرسلین صلّی الله علیه وآله تا قربِ جوارِ ظاهری آن جناب را داشتند روشنی ایمان در ظاهر ایشان پیدا و لکن چون آثار کفر و جاهلیّت بالمرّه از ایشان برطرف نشده و در بواطن ایشان کامن بود به محض مباعدت از خدمت آن جناب آثار ذاتیّۀ ایشان غالب و نور ایمان از ظواهر ایشان به ریاحِ عاصفۀ حبّ جاه و مال و حسد و کینه منطفی گردید ؛
وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفأنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابکُمْ... (سورۀ ال عمران آیۀ 144).
و از این جهت است که همین ترک ظاهر گناه فائدهای در نجات نمیبخشد. بلکه باید ظاهر و باطن را تارک شد که: وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ... (سورۀ انعام آیۀ 120).
و نیز عوالم واقعۀ در راه صعود و نزول مانند روز و شب و ساعات هَرْبِکَنْد، تا متقدّم بالمرّة تمام نشود، و استعداد آن فعلیّت نپذیرد، وصول به متأخّر صورت نبندد و به قدر ذرّهای از متقدّم تا باقی مانده قدم به عالم متأخّر نتوان نهد. و از آنچه گفتیم روشن میشود که مجرّد دخول در عالم
خلوص کافی نیست در حصول خلوص. بلکه باید جمیع مراتب آن تمام فعلیّت و ظهور به هم رساند، تا صاحب آن از شوائب عالم اسفل از آن فارغ شود و نور خلوص به زوایای قلب و دلش تابیده شود و آثار إنیّت بالمَره برطرف گردد و تواند از این صعود، قدم در بساط قرب أبیتُ عِندَ رَبّی که سَرْ منزل ینابیع حکمت است گذارد. و این حاصل نمیشود مگر به حصول ملکه خلوص و ظهور تمام فعلیّت آن. و چون اقلّ آنچه تمام فعلیّت و ملکه به آن میتواند به هم رسید از برای عالمی، کَوْن در آن عالم است در مدّت چهل روز، چنانچه در صدر به آن اشاره شد، لهذا تا راهرو چهل روز در عالم خلوص سیر نکند و منازل چهل گانۀ آن را که مراتب تمام فعلیّت آنست تمام نکند قدم فراتر نتواند نهاد.