أُمُّ أئِمَّةِ الْعُقولِ الْغُرِّ بَلْ امُّ أبیها وَ هْوَ عِلَّةُ الْعِلَلْ
روحُ النَّبىِّ فى عَظیمِ الْمَنْزِلَهْ وَ فى الْکِفآءِ کُفْوُ مَنْ لا کُفْوَ لَهْ
تَمَثَّلَتْ رَقیقَةَ الْوُجود لطیفَةٌ جَلَّتْ عَنِ الشُّهودِ
تَطَوَّرَتْ فى أفْضَلِ الاطْوارِ نَتیجَةُ الادْوارِ وَ الاکْوارِ
تَصَوَّرَتْ حَقیقَةُ الْکَمالِ بِصورَةٍ بَدیعَةِ الْجَمالِ
فَإنَّها الْحَوْرآءُ فى النُّزولِ وَ فى الصُّعودِ مِحْوَرُ الْعُقولِ
یُمَثِّلُ الْوُجوبَ فى الإمْکانِ عَیانُها بِأحْسَنِ الْبَیانِ
فَإنَّها قُطْبُ رَحَى الْوُجودِ فى قَوْسَىِ النُّزولِ وَ الصُّعودِ
و لَیْسَ فى مُحیطِ تِلْکَ الدّآئِرَهْ مَدارُها الاعظَمُ إلّا الطّاهِرَهْ.[1]
«او مادر امامان عقول روشن و درخشان است، بلکه مادر پدر خودش است، در حالیکه آن پدر علّة العلل است.
او در ارْزَنْدگى مقام، روح پیامبر است. و در همسرى و همتایى همتاى کسى است که همتا ندارد.
او در ظرائف و رقائق وجود، متمثّل گردیده است، و لطیفه اى است که از مقام شهود و ادراک بسى بالاتر است.
او در با فضیلتترین اطوار، صورت گرفته است، و نتیجه و خلاصه ادوار و اکوار است.
حقیقت کمال در بى سابقهترین صورت زیباى خود شکل گرفته است.
او در عالم نزول، حوراء است و در مراتب صعود، محور عقلها و اندیشه ها.
او با واقع و عیان خود، به احسن بیان و بیّنه، عالَمِ وجوب را در عالم امکان تمثیل کرده است.
او قطب آسیاى عالم وجود است، چه در قوس نزول و چه در قوس صعود.
آرى! در محیط این دائره نزول و صعود، مدار اعظم و اوسعى غیر از فاطمه طاهره نیست.»