علم چیست؟

مطلب أوّل: مراد و مقصود از علمی که در اسلام بدان توصیه شده است کدام است؟

امّا بحث دربارۀ مسألۀ اوّل که: مراد از علم و دانشی که أهمّ از فرائض شمرده شده چیست که رسول خدا به آن، تا آن حدّ تأکید فرموده است که به یگانه تربیت شده و وصیّ بلافصل و خلیفهاش بر روی زمین میفرماید:

((یَا عَلِیُّ! إذَا رَأَیْتَ النَّاسَ یَتَقَرَّبُونَ إلَی خَالِقِهِمْ بِأَنْوَاعِ الْبِرِّ، تَقَرَّبْ إلَیْهِ بِأَنْوَاعِ الْعَقْلِ حَتَّی تَسْبِقَهُمْ))؟! 

«ای علیّ! چون ببینی مردمان را که به انواع گوناگون از اعمال صالحه و خیرات و مبرّات به خالقشان تقرّب جویند، تو به أنواع ادراکات معقولیّه و علوم انسانیّه و فکریّه تقرّب بجو، تا از همۀ آنان سبقت گیری!»

آیا مراد همۀ علوم است: علم فیزیک، شیمی، طبیعی، ریاضی، پزشکی، دامپزشکی، دامداری، کشاورزی؟! و یا نه اینطور نیست؛ مراد علم خاصّی است که ترغیب و تأکید بر آن بعمل آمده است؟!

شکّ نیست که دائرۀ علوم بسیار وسعت دارد، و مدّت و زمان فراگیری آنها برای انسان بسیار محدود است. اگر انسان تمام مدّت عمر خود را در تحصیل فقط یک فنّ صرف کند، بطوری که بطور تحقیق از آن مطّلع شود و در آن فنّ متخصّص و استاد گردد، تازه معلوم نیست به جمیع اطراف و جوانب آن محیط گردد؛ تا چه رسد که بخواهد در دو فنّ و یا در بیشتر از دو فنّ استاد شود.


مدّت عمر انسان محدود است و باید صرف آموختن علم مفید کند

و علیهذا انسان باید مدّت عمر خود را که قابل برای فراگیری است در نظر بگیرد، و سپس نیاز خود را در آن علمی که مورد نظر اوست ببیند؛ و ساعات و روزهای خود را در آن علم بکار زند، تا نتیجهای برایش حاصل شود.  

امّا اگر انسان زحمت بکشد و با رنج و تعب، دود چراغ بخورد و علوم مختلفی را تحصیل کند که بکار او نیاید، جز وبال و خسران و ندامت چیزی عائدش نمی‌شود. چنین کسی مانند شخصی می‌ماند که به امید زندگانی‌های دراز، مشغول ساختن خانه‌ها و عمارت‌های بسیاری میشود و پس از اتمام یک ساختمان، به عوض آنکه در آن برود و بنشیند و از سایۀ آن بهرهمند شود و از گرما و سرما محفوظ ماند، باز به عشق ساختمان دیگری که مشابهش را دارد سرگرم شود، و ناگهان مرگ وی برسد و او را بگیرد و دریابد لَا مَالاً حَمَلَ وَ لَا بِنَآءً نَقَلَ.

«نه میتواند با خود مالی را حمل کند و نه بنائی را نقل نماید.»

این مرد نیز علم آموخته است ولی بدون نتیجه و کارگیری از این علم، از دنیا رفته است؛ جز زیان و خسران چیزی بهرهاش نیست. عمر شریف را که گرانمایه‌ترین سرمایۀ حیات است، بدون عوض با اختیار و ارادۀ خود از دست داده است، و نقد جان را پاک باخته است؛ و در این دنیا که محلّ علم نافع و

مرکز تحصیل عقل کامل و تجرّد خالص بوده است، با مسکنت علمی و فقر و تهیدستی کمال نفسانی، حیرت زده و سرافکنده از اینجا کوچش داده‌اند و رختش را به سرای نور، با چشمان نابینا و گوشهای ناشنوا بربسته‌اند.


اللَهُمَّ إنّی أَعوذُ بِکَ مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ

از اینجاست که خاتم رسل حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از چنین علوم بیهودهای به خدا پناه میبرد، آنجا که در نیایش و عرض حاجت خود به بارگاه اقدسش معروض میدارد: اللَهُمَّ إنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ. «بار پروردگارا! من به تو از علم بدون فائده پناه میبرم!»

و معجزه باقیه رسول الله: قرآن کریم، بدین نکته دقیق اشارت دارد و ما را متنبّه و آگاه میکند که:

فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُوٓ أُولَـئِکَ الَّذِینَ هَدَیهُمُ اللَهُ وَ أُولَـئِکَ هُمْ أُولُوا الالْبَـبِ. 

«بنابراین ای پیغمبر! بشارت بده بندگان مرا، آنانکه گفتار را میشنوند و گوش میدهند، امّا از بهترین و نیکوترین آن پیروی مینمایند. ایشانند آنانکه خداوند هدایتشان نموده؛ و ایشانند البتّه صاحبان خرد و عقل!»

و حضرت سیّد الوصیّین أمیرالمؤمنین علیه السّلام میفرماید: الْعِلْمُ کَثِیرٌ فَخُذُوا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ أحْسَنَهُ

«دانش و علم دائرهاش وسیع است و مقدارش بسیار، امّا شما از هر چیزی، نیکوتر و بهتر آن را اختیار کنید!»

و نیز آنحضرت در ضمن وصیّت به حضرت امام حسن علیه السّلام میگویند: فَإنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ. وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ؛ وَ لَایُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا یَحِقُّ تَعَلُّمُهُ. 

«پس بهترین گفتار، آن سخنی است که فائده ببخشد. و بدان: خیری نیست در علمی که فائده نبخشد. و از علمی که سزاوار نیست انسان آن را بیاموزد، فائدهای بهم نمیرسد؛ نه خود انسان و نه دیگری از آن بهرهای نمییابد.»

راغب اصفهانی در این مقام، کلامی دارد که شایسته تحسین است:

او میگوید: )) کسی که قصدش وصول به جوار خداست و نیّتش توجّه به اوست، همچنانکه خداوند میفرماید: فَفِرُّوا إِلَی اللَهِ «پس همگی به سوی خدا کوچ کنید.» و از همه چیز صرف نظر نموده، به آستان قدسش پناه برید! و همچنانکه رسول أکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم اشاره فرموده است: سَافِرُوا تَغْنَمُوا «مسافرت کنید تا از سفر غنیمت بیابید و بهره گیرید!» سزاوار است که علوم را به منزله و مثال توشهای بداند که برای منازلی که در سفرش در نظر دارد، قرار داده است. در اینصورت در هر منزلی فقط بقدری که او را به منزل دیگر میرساند، از این توشه تناول میکند.

صاحب علم نیز نمیتواند در بدست آوردن جمیع علوم و استغراق و اطّلاع و بحث و تفحّص کامل درنگ کند. زیرا مثل تناول بیش از مقدار غذای لازم را میماند که وی را از طیّ طریق به منازل دگر باز میدارد.

آدمی چنانچه تمام دوران حیاتش را در فنّ واحدی بگذراند، باز نمیتواند به نهایتش برسد، و آخر و بُن آن را بدست آرد. ((


وسعت علوم موجب انتخاب بهترین آنهاست

و همچنین گوید: )) قیلَ: الْعِلْمُ أکْثَرُ مِنْ أنْ یُحْوَی فَخُذوا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ أحْسَنَهُ

وَ قیلَ: حَلِّ طَبْعَکَ بِالْعُیونِ وَ الْقَفْرِ؛ فَالشَّجَرَةُ لا یَشینُها قِلَّةُ الْحَمْلِ إذا کانَتْ ثَمَرَتُها نافِعَةً. 

وَ قالَ ابْنُ عَبّاسٍ رَضیَ اللَهُ عَنْهُما: الْعِلْمُ کَثیرٌ فَارْعَوْا أحْسَنَهُ؛ أما سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَهِ تَعالَی:

فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبعُونَ أَحْسَنَهُ. 

قالَ الشّاعِرُ:

قالوا: خُذِ الْعَیْنَ مِنْ کُلٍّ فَقُلْتُ لَهُمْ         فی الْعَیْنِ فَضْلٌ وَلَکِنَّ ناظِرَ الْعَیْنِ (( 

«گفته شده است: علم بیش از آنست که آدمی با کمربند فکر و عقل و حیات خود بتواند دورش را احاطه کند و بر آن محیط و مستولی گردد. بنابراین، از هر چیزی بهترش را بگیرید و اختیار نمائید!

و گفته شده است: طبع خودت را به مثابه چشمه‌ها و زمینهای قفر و خشکی قیاس کن، و به برگزیده‌های علم بیارای! (یعنی چشمه‌های آب را بیهوده در زمینهای قفر و خشک روان ساختن، جز تضییع و اتلاف آب نتیجهای ندارد. آن چشمه‌ها را فقط در یک زمین مستعدّ بطور پیدرپی و مداوم جاری ساز تا درختان با ثمر ببار آورد و بر دهد.) زیرا که کمیِ بار درخت موجب عیب و نقصش نمیشود، اگر میوهای را که میآورد نافع باشد.

ابن عبّاس گفت: دائره دانش وسیع است؛ شما مراعات نیکوتر و برترش را بنمائید! آیا گفتار خداوند تعالی را نشنیده‌اید که: ای پیامبر! بشارت ده بندگان مرا، آنانکه گفتار را گوش میدهند امّا از بهترین آن متابعت میکنند.

شاعر گوید:

به من گفتند: از هر علمی آن مقدارِ برگزیده و اختیار شدهاش را بر گیر و فرا گیر! من در پاسخشان گفتم: البتّه در علم برگزیده و سوا شده و انتخاب گردیده فضیلتی است، ولیکن در آن کس که باید در این علوم برگزیده شده نظر کند، فضیلتی برتر و بیشتر است.»

و همچنین گوید: )) قیلَ: ازْدِحامُ الْعِلْمِ فی السَّمْعِ مَضَلَّةٌ لِلْفَهْمِ.

وَ قیلَ: إذا رَأَیْتُمْ رَجُلاً یُریدُ تَعَلُّمَ أنْواعِ الْعُلومِ فداووهُ!

وَ قیلَ: مَنْ رامَ أنْ یَنْتَحِلَ فُنونَ الْعِلْمِ اسْتَخَفَّ بِنَحیزَتِهِ وَ وَقَفَ النّاسَ عَلَی غَمیزَتِهِ؛ قالَ الشّاعِرُ:

تَعَلَّمْتَ حَتَّی مِنْ کِلابٍ عَوآءَها لَعَمْری لَقَدْ أسْرَفْتَ فی طَلَبِ الْعِلْمِ ((


«گفته شده است: ازدحام و هجوم انواع علوم بر گوش، فهم را خراب میکند، و قوّه ادراک و فراگیری را در مسائل فکریّه و عقلیّه کج و تباه مینماید.

و گفته شده است: اگر دیدید مردی را که میخواهد انواع علوم را یاد بگیرد، او را معالجه کنید!

و گفته شده است: کسی که قصدش این باشد که جمیع اقسام علم را فراگیرد، طبیعت و سرشتش را کوچک شمرده است، و مردم را بر ضعف عقل و درایت و کردارش، آگاه ساخته است. 

شاعر گوید:

تو همه را یاد گرفتی و حتّی از سگها عوعویشان را آموختی! سوگند به عمر خودم که در طلب دانش اسراف کرده ای!»

عجیب است که عین این مطلب از اینشتین نقل شده است؛ و معلوم نیست که از جهت توارد خاطر و افکار بوده است، و یا اینشتین از کتاب راغب اخذ کرده است؟!


او میگوید: خواندن زیاد قوّه ابتکار را از عقل پس از سنّ معیّنی سلب میکند. هر کس در خواندن افراط، و بر فکر خود کمتر اعتماد کند، فکرش گرفتار عجز و کسالت میگردد.

لزوم تحصیل علوم أهمّ و ترک علوم مهمّه، به ضرورت تنگی وقت

ابن أبی الحدید در آخر «شرح نهج البلاغة» کلمات قصاری را از أمیرالمؤمنین علیه السّلام غیر از آنچه در «نهج البلاغة» آمده است ذکر میکند؛ و از جمله آنها این است:

)) 60 ـ الْعُمْرُ أَقْصَرُ مِنْ أَنْ تَعَلَّمَ کُلَّ مَا یَحْسُنُ بِکَ عِلْمُهُ، فَتَعَلَّمِ الاهَمَّ فَالاهَمَّ! ((

«تمام دوران زندگی و عمرت کوتاهتر است از آنکه بتوانی تمام علومی را که آموختنش برای تو خوب است بیاموزی! بنابراین مراعات الاهمُّ فالاهمّ را کن! و آنچه را که در مرتبه أولویّت قرار دارد مقدّم بدار!»

در اینجا میبینیم: حضرت مطلب بالاتر و نکته دقیق تری را متذکّرند که: نه تنها انسان باید عمرش را صرف تحصیل علوم بیهوده ننماید، بلکه باید در تحصیل علوم پسندیده نیز مراعات اهمّیّت را بکند؛ و أهمّ را بر مهمّ مقدّم بدارد، و به آن صبغه اولویّت دهد.

یعنی از اشتغال به امور دنیویّه بکاهد تا بتواند برای فراغت تحصیل علوم اخرویّه و معنویّه و روحیّه، سهمیّه بیشتری را حائز گردد.

در «سفینة البحار» در این باره، از بعضی از افاضل گفتاری بدیع را حکایت نموده است:

)) قالَ اللهُ تَعالَی: مَا جَعَلَ اللَهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ.


وَ الْفِکْرَةُ مَتَی تَوَزَّعَتْ تَکونُ کَجَدْوَلٍ تَفَرَّقَ مآؤُهُ؛ فَیَنْشَفُهُ الْجَوُّ وَ تَشْرَبُهُ الارْضُ فَلا یَقَعُ بِهِ نَفْعٌ، وَ إذا جُمِعَ بَلَغَ بِهِ الْمَزْرَعُ فَانْتَفَعَ بِهِ. (( 

«خداوند برای یک مرد در شکمش دو دل قرار نداده است.

و تفکّر انسان چون متفرّق و متشتّت و پخش و منتشر باشد، جوی آبی را ماند که آبش متفرّق و جدا جدا بر زمینی برسد، و در این صورت باد آن را خشک میکند و زمین آن را میخورد و به خود میگیرد، و بنابراین نفعی از آن عائد نمیشود. و امّا اگر فکر در یک جا جمع شود همچون جوئی ماند که آبش مجتمعاً به زراعت برسد، و آن زراعت بهره گیرد.»

اینک باید دید در نزد شارع اکرم علمی که بدان ترغیب شده است و أهمّ علوم به شمار آمده است کدام است؟! آن علم نافع کدام است؟ علمی که رسول الله فرموده است: اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إلَی اللَحْدِ کدام است؟

«طلب کنید دانش را از گاهواره تا گور!»

آن علمی که رسول الله فرموده است: اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ کدام


است؟!

«دنبال علم بروید، و اگر چه سفر شما برای بدست آوردن آن، به رفتن کشور چین باشد!»

آن علمی که رسول الله فرموده است: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ کدام است؟!

«پی گیری کردن و دنبال نمودن دانش، بر هر مسلمانی واجب است.»


إنّمَا الْعِلمُ ثَلاثةٌ: ءَایةٌ مُحْکَمَةٌ، أَوْ فَریضَةٌ عادِلَةٌ، أَوْ سُنَّةٌ قآئِمَة

مراد از علم نافع و علمی که شارع بدان ترغیب نموده است

محمّد بن یعقوب کلینی از محمّد بن حسن و علیّ بن محمّد، از سهل ابن زیاد، از محمّد بن عیسی، از عبیدالله بن عبدالله دهقان، از دُرست واسطی، از إبراهیم بن عبدالحمید، از حضرت أبوالحسن موسی کاظم علیه السّلام روایت کرده است که او گفت:

دَخَلَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ [ وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ الْمَسْجِدَ. فَإذًا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ، فَقَالَ: مَا هَذَا؟ فَقِیلَ: عَلَّامَةٌ.

فَقَالَ: وَ مَاالْعَلَّامَةُ؟!

فَقَالُوا لَهُ: أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَآئِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَالاشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ.

قَالَ: فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ [ وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ: ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ، وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ.

ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ [ وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ: إنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: ءَایَةٌ مُحْکَمَةٌ، أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ، أَوْ سُنَّةٌ قَآئِمَةٌ؛ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ. [97]

«رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم داخل مسجد شدند، که دیدند گروهی از مردم گرداگرد مردی را گرفته‌اند و به دور او جمع شده‌اند.

حضرت گفتند: این چیست؟! گفتند: علاّمه است. حضرت گفتند: علاّمه چیست؟!

گفتند: داناترین مردم است به انساب عرب و تاریخ و وقایع آنها، و به جریاناتی که در عصر جاهلیّت واقع شده است، و به اشعار عرب.

حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام گفتند: در این حال رسول خدا

صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتند: این علمی است که با نداشتنش کسی را ضرری نمیرسد؛ و با داشتنش کسی را منفعتی عائد نمیگردد.

و پس از آن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتند: علم منحصر در سه چیز است: آیه مُحْکَم و یا فریضه عادل و یا سُنّت قائم؛ و غیر از این سه چیز هر چه باشد زیادی است.»

مجلسی رضوان الله علیه در «مرءَاة العقول» در شرح این حدیث گوید: اینکه رسول خدا گفتند: مَا هَذَا؟ و نگفتند: مَنْ هَذا؟ به جهت تحقیر و یا پست شمردن و تأدیب او بوده است.

و اینکه گفتند: مَاالْعَلاّمَةُ؟ یعنی حقیقت علم وی که بدان جهت متّصف به علاّمه شده است، چیست؟! و کدام نوع از انواع علاّمه است؟ و تنوّعش به اعتبار انواع صفت علم است؛ و حاصل آنکه: معنای علاّمه‌ای را که شما گفته‌اید، و بر وی اطلاق این عنوان را نموده‌اید کدام است؟!

آنگاه مجلسی در شرح معنای این سه امر میپردازد، و در ملخّص و محصّل آن میگوید:... یا اینکه مراد به آیه محکمه براهین عقلیّه بر اُصول دین است که از قرآن استنباط شده است، چون محکم است و با شکوک و شبهات زائل نمیشود، و مراد از فریضه بقیّه احکام واجبات است، و مراد به سنّت احکام مستحبّات؛ چه آنکه از قرآن اخذ شود و یا از غیر آن. زیرا که محکم در مقابل متشابه است. و آیه محکمه به آیهای گویند که در دلالت بر مراد نیاز به تأویل ندارد؛ و عقائد و اصولی که چنین بوده باشند إحکام و استحکام دارند. و امّا علّت آنکه فریضه یعنی واجب را به صفت عادله توصیف کرده است برای آنست که از کتاب و سنّت بطور مساوی بدون جَور و حیف اخذ شده است. 

و بنابراین، مراد از این عبارت، علم به عقائد و اصول دین است که از روی یقین حاصل شده باشد، و علم به واجبات و فرائض است، و علم به مستحبّات. و غیر از این سه علم هر چه باشد زیادی و بیهوده است.


اشرف و افضل علوم، علم معرفة الله است

علم به اصول دین و توحید و معارف الهیّه موجب حیات نفس آدمی است، و علم به واجبات و مستحبّات اعمّ از عبادات و معاملات و ایقاعات و احکام و سیاسات موجب عمل صحیح برای وصول انسان به معارف حقّه حقیقیّه است؛ و این است که برای هر بشری ضروری است.

و امّا سائر اصناف علوم را نباید علوم به شمار آورد، آنها فنونی هستند که در روایت به آنها فضل، یعنی زیادی گفته شده است؛ نه فضیلت که خود نیز بهرهای از کمال را در بردارد.

این علمی است که در قرآن کریم، آن را غایت خلقت هفت آسمان و هفت زمین، و تنزّل امر خداوندی در میان آنها دانسته است:

اللَهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَـوَ'تٍ وَ مِنَ الارْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الامْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّاللَهَ قَدْأَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا. 

«خداست آنکه هفت آسمان را و از زمین به تعداد آنها آفرید، و امر او در میان آسمانها و زمینها پیوسته در حال نزول است؛ تا شما بدانید: حقّاً و تحقیقاً خدا بر هر چیزی تواناست، و علم او بر هر چیزی احاطه دارد.»

و این است همان علم نافعی که أمیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبه همّام

آنر را از زمره صفات متّقیان بر میشمرد:

وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. 

بنابر آنچه گفته شد این نتیجه بدست آمد که: اشرف علوم، علم انسانسازی است.

وَ قَدِ اتَّفَقَ الْعُلَمآءُ أنَّ شَرَفَ کُلِّ عِلْمٍ بِشَرَفِ الْمَعْلومِ. وَ کُلُّ عِلْمٍ یَکونُ مَعْلومُهُ أشْرَفَ الْمَعْلوماتِ یَکونُ ذَلِکَ الْعِلْمُ أشْرَفَ الْعُلوم.

فَأشْرَفُ الْعُلومِ الْعِلْمُ الإلَهِیُّ لاِنَّهُ مَعْلومُهُ وَ هُوَ اللَهُ أشْرَفُ الْمَوْجودات. 


«ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت»

خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی گوید:

ای دل به هرزه، دانش و عمرت به باد رفت                 صد مایه داشتی و نکردی کفایتی 

و خواجه حکیم میرفندرسکی در قصیده حِکَمیّه معروفه خود گوید:

هر چه بیرون است از ذاتت نیاید سودمند         خویش را کن ساز اگر امروز اگر فرداستی 

و حکیم سنائی چه مشروح گوید:

ای هواهای تو هوی انگیز                          وی خدایان تو خدای آزار

ره رها کرده‌ای از آنی گم                         عزّ ندانستهای از آنی خوار

علم کز تو تو را نه بستاند                      جهل از آن علم به بود صدبار

غول باشد نه عالِم آنکه ازو                     بشنوی گفت و نشنوی کردار

دِه بود آن نه دِل که اندر وی                     گاو و خر باشد و ضیاع و عقار

کی در آید فرشته تا نکنی                     سگ ز در دور و صورت از دیوار؟

افسری کان نه دین نهد بر سر         خواهَش افسر شمار و خواه افسار

قائد و سائقِ صراط الله                         به زقرآن مدان و به ز اخبار 

و چقدر خوب و عالی و پر محتوی عارف رومی ملاّ جلال الدّین بَلْخی سروده است:

او ز حیوانها فزونتر جان کند                       در جهان باریک کاریها کند

مکر و تلبیسی که او تاند تنید                     آن ز حیوان دگر ناید پدید

جامه‌های زرکشی را بافتن                           دُرّها از قعر دریا یافتن

خرده کاریهای علم هندسه                  یا نجوم و علم طبّ و فلسفه

کان تعلّق با همین دنییستش           ره به هفتم آسمان بر نیستش

این همه علم بنای آخور است             که عِمادِ بودِ گاو و اُشتر است

بهر استبقای حیوان چند روز                 نام آن کردند این گیجان رموز

علم راه حقّ و علم منزلش         صاحب دل داند آن را با دلش 


علوم طبیعی، حسّی و خیالی بوده و در آنها اثری از تکامل نفس نیست

فعلیهذا علوم طبیعی و دانشهای تجربی، جزء علوم دنیوی محسوب میشود نه علوم انسانی، آنها انسان ساز نیستند؛ گر چه بعضی از آنها برای بشر فائده دارد ولیکن این فائده برای بدن اوست، برای طبیعت اوست؛ همچون علومی که حیوانات دارند و برای ادامه زندگی آنها مفید است. هر حیوانی میداند چه باید بخورد، و چه را باید شکار کند، و چگونه از دست دشمن مختفی گردد، و چطور برای بقاء نسل خود تناسل کند.

این علوم، علوم عقلیّه نیست؛ علوم حسّیّه است که مدبِّر آن قوای خیالیّه است و بس، و در همه حیوانات وجود دارد. انسانی که همّش و غمّش برای پیدا کردن روابط مادّی و حلِّ مسائل ریاضی و تحقیق عمیق در فیزیک و شیمی و فیزیک ـ شیمی و علوم زیست شناسی و جامعه شناسی و پزشکی از جهت بهداشت و حفظ الصّحّه بدن باشد، و برای وصول به این منظور

مسافرتها کند و قارّه‌ها را بپیماید و دانشکدهها را سرزند و از دانشهای آنجا بهره بگیرد و از کتابخانه‌ها استفاده کند، همه و همه علوم خیالیّه است که با حیوانات شرکت دارد. و تغییر وضع و شکل این علوم در انسان، حقیقتش را عوض نمیکند؛ و آن را از صفّ حیوان متمایز نمیگرداند. 

و بالاخره چون غایت و مقصد این دانشها، کمال انسان و نفس ناطقه وی نیست، از همه آنها میتوان به علم آخور و شکم یاد کرد، همچنانکه مولانا

در ابیات فوق صریحاً بدان زبان گشود. و همچنین میفرماید:

علمهای اهل حسّ شد پوزبند         تا نگیرد شیر ز آن علم بلند 

حقّاً او در این بیت، از جهت افاده حقّ مطلب و رسانیدن روح و جان مسأله غوغا کرده است.

میگوید: همانطوری که به بچه گاو و یا گوسفند پوزبندی میبندند، تا نتواند از پستان مادر خود شیر بخورد، همینطور علومی را که مردم برای دنیا میآموزند و در آنها اثری از تکامل نفس نیست، و بشر را از رِقّ عبودیّت مادّه و طبیعت بیرون نمیکشد و به عالم وسیع و فسیح تجرّد و تقرّب و عرفان حضرت معبود سوق نمیدهد، پوزبندهائی هستند که بر افکار و آراء و دماغشان نهاده شده است تا نتوانند سر بلند کرده و از معارف حقّه حقیقیّه و علوم سرمدیّه بهره بگیرند و آب حیات معنوی و شیر علوم حقیقی را با دهان خود مکیده و از پستان علوم عالم بالا که انسان ساز است و مربِّی بشریّت است، سیراب و إشباع گردند.


توسعه علوم تجربی بدون ربط با خدا ، بر ضرر بشریّت است

در اینجاست که باید بر بدبختی لاوازِیه و نیوتن و اَینشتَین و همقطارانشان، و بر جمیع مدّاحان و پیروان مکتبشان گریست که عمر خود را در چه مصرف کردند؟! و چه بهرهای از انسانیّت بردند؟!

و علاوه بر آنکه این اکتشافات به نفع بشر تمام نشد؛ صد در صد بر زیان آنها شد.

مردم طهران صدای مهیب و دهشت انگیز، و زمین لرزه، و خرابیها و آتش سوزیهائی را که در بیش از یک ماه تعداد دویست موشک بر سرشان از خاک عراق فرود آمد، فراموش نمیکنند.

اینهامگر غیر از قانون لاوازیه، و اصل اوّل ترمودینامیک، و محاسبات دقیق جاذبه نیوتونی، و تصحیح نسبیّت اینشتَینی است؟!

در آخرین سال زندگی اینشتَین که کنگرهای به افتخار او در آمریکا تشکیل شد و خودش هم شرکت کرد، از اختراعش اظهار اسف میکرد، و میگفت: من نمیدانستم که دُوَل ظالم از این اکتشاف من چه سوء استفاده‌هائی میکنند؟ و چگونه با شکافتن اتم موشکهای قارّهپیما میسازند؟ و زن و بچّه و پیر و جوان را در زیر خروارها خاک و سنگ مدفون، و طعمه حریق مینمایند؟

این نتائج سوء، چیزهائی بود که در زمان حیات او بوقوع پیوست؛ تا چهرسد به انواع چیزهائی که بعد از او به وقوع پیوسته است. 

باش تا صبح دولتت بدمد         کاین هنوز از نتائج سحر است


آلکسیس کارل: رهروان طریق دانش از پیش نمیدانند به کجا کشانده میشوند!

در اینجا بی‌مناسبت نیست مطلبی را از دکتر کارِل نقل کنیم (این مرد خارجی مسیحی مذهبی که در بسیاری از مطالبش راه صواب را پیموده است، و به وضوح میبیند که این تمدّن عجیب جز ایجاد مشکلات و ناراحتی و تلفشدن نیروی انسانی برای جامعه بشریّت سوغاتی دگر بهمراه نیاورده است):

)) اگر گالیله و نیوتن و لاوازیه نیروی فکری خود را صرف مطالعه

روی بدن و روان آدمی کرده بودند، شاید نمای دنیای ما با امروز فرقهای زیادی داشت.

مردان علم و رهروان طریق دانش از پیش نمیدانند بکجا کشانده میشوند و چه نتیجهای بدست میآورند؛ «اتّفاق» و «تعقّل» و قسمی «روشنبینی» ایشان را هدایت میکند.

گوئی هر یک از ایشان دنیای جداگانهایست، و با قوانین مخصوص بخود اداره میشود.

گاهگاهی مسائل دشواری که بر دیگران پوشیده و تاریک است، برای ایشان روشن میگردد. عموماً اکتشافات بدون هیچگونه پیشبینی از نتائج آنها صورت گرفته است؛ ولی در عمل، این نتائج هستند که تصویر خود را بر تمدّن جدید افکنده‌اند. از میان انبوه فراوان اکتشافات علمی، ما انتخابی کرده ایم، ولی در این انتخاب به مصالح عالیه انسانیّت توجّه نداشته ایم، بلکه فقط سراشیب تمایلات و هوس های خود را پیروی نمودهایم. و همیشه تأمین اصل « حدّ اکثر سود در ازاء حدّ اقلّ تلاش » و سرعت در کار، و تنوّع و تلوّن زندگی را مورد نظر داشته ایم.(( و 

باری، این مطالبی بود درباره علم و حقیقت آن و فرق ما بین علم و فنّ، و فرق ما بین علوم حقیقیّه و دانشهای تخیّلیّه، و عظمت علم واقعی و حقارت دانشها و پندارهای حسّی و وهمی و خیالی، و ارزش دادن اسلام و قرآن و مکتب به علوم اصیله؛ نه علوم حسّیّه و خیالیّه.


نظرات 1 + ارسال نظر
jasamin siavashi 1391/11/14 ساعت 03:45

سلام، ما قدرت خرید گوشت نداریم، ولی‌ احمدی‌نژاد میگه رشد اقتصادی مملکتمون ۵.۲ درصد هست. انقدر دروغش بزرگ بود که صدای آقای غلام رضا تجگردون در مجلس درآمد. آقا دکتر، اقتصاد خانوادگی با اقتصاد مملکت فرق می‌کند. به جای تهمت دزدی زدن به سپاه و ما بسیجی‌ها، مواظب باشید کار خودتون به هتل اوین نیفتد. همین طور که میدونید دختر دزد کبیر در هتل اوین به سر میبرد و گفته غذا ی اوین را نمی‌تواند بخورد. الهی بمیرم برای همه دزدها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد