نفوذ حکم‌ حاکم‌ و لزوم‌ اطاعت‌ مردم‌ از او

نفوذ حکم‌ حاکم‌ و لزوم‌ اطاعت‌ مردم‌ از او

امّا راجع‌ به‌ حکومت‌ اسلام‌ ، گفتیم‌ که‌ : حاکم‌ اسلام‌ واحد است‌ و نمی‌شود در سیطرۀ اسلام‌ دو تا حاکم‌ باشد . وقتی‌ یکی‌ از مجتهدین‌ حاکم‌ شد حکمش‌ بر تمام‌ افراد مسلمان‌ و حتّی‌ بر مجتهدین‌ دیگر و حتی‌ بر افرادی‌ که‌ از حاکم‌ أعلم‌اند نافذ است‌ . خداوند به‌ جهت‌ حفظ‌ مصالح‌ نظام‌ حکم‌ او را حجّیّت‌ داده‌ است‌ حالا باید دید وظیفۀ مجتهدین‌ دیگر چیست‌ ؟

مجتهدین‌ دیگر در عبادات‌ و معاملات‌ و حجّ و هر چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ امور شخصی‌ است‌ نمی‌توانند از آن‌ حاکم‌ تقلید کنند ، زیرا این‌ اُمور تقلیدی‌ نیست‌ ؛ و تقلید بر مجتهد حرام‌ است‌ ، امّا در اُمور ولائی‌ که‌ راجع‌ به‌ حکومت‌ است‌ ، و شرع‌ مقدّس‌ اسلام‌ اختیار آن‌ را به‌ دست‌ حاکم‌ داده‌ است‌ بر همه‌ مجتهدین‌ واجب‌ است‌ تابع‌ باشند ، و هر چه‌ او گفت‌ عمل‌ کنند . در امر جنگ‌ در امر صلح‌ ، در اخذ مالیات‌ها ، در خراب‌ کردن‌ خیابان‌ها ، در ترکیب‌ اُمور ادارات‌ ، در قوانین‌ راهنمائی‌ ، در نماز عید فطر و قربان‌ ، و تعیین‌ روز عید فطر و روز عید قربان‌ ، و حکم‌ بدخول‌ شهر و رؤیت‌ هلال‌ و امثال‌ ذلک‌ که‌ مسائل‌ اجتماعی‌ یکی‌ دو تا نیست‌ الی‌ ماشاءالله‌ بسیار است‌ که‌ اینها باید در جامعۀ اسلام‌ یک‌ حکم‌ داشته‌ باشد ، و هیچ‌ حقّ خلاف‌ ندارد ؛ مگر انسان‌ علم‌ به‌ خلاف‌ داشته‌ باشد .

مثلاً اگر حاکم‌ اسلام‌ در شبی‌ که‌ معلوم‌ نیست‌ شب‌ آخر ماه‌ رمضان‌ است‌ یا شب‌ اوّل‌ شوّال‌ حکم‌ کرد که‌ : فردا عید است‌ ، بر همه‌ واجب‌ است‌ فردا را عید بگیرند ؛ و روزه‌ را بخورند . و دیگر نمی‌توانند بگویند : عید بر ما ثابت‌ نیست‌ ، چون‌ استصحاب‌ رمضان‌ داریم‌ ؛ و در روایات‌ آمده‌ است‌ : صم‌ للرّویة‌ و أفطر للرّویة‌ رسول‌ خدا فرمود روزه‌ بگیرید بدیدن‌ ماه‌ و بخورید بدیدن‌ ماه‌ . نَه‌ ، این‌ سخن‌ صحیح‌ نیست‌ زیرا خود رسول‌ الله‌ فرمود حکم‌ حاکم‌ حجّت‌ است‌ . این‌ هم‌ کلام‌ رسول‌ خدا است‌ که‌ اگر آن‌ دلیل‌ را با این‌ دلیل‌ ضمیمه‌ کنیم‌ می‌فهمیم‌ صم‌ للرؤیة‌ و أفطر للرؤیة‌ آنجائی‌ است‌ که‌ حکم‌ حاکم‌ نباشد ؛ و امّا اگر حکم‌ حاکم‌ آمد بر آن‌ دلیل‌ حکومت‌ دارد .

مردم‌ ایران‌ هم‌ که‌ با آیة‌ الله‌ خمینی‌ بیعت‌ کردند برای‌ حکومت‌ ، و روز 12 فروردین‌ که‌ همه‌ جمع‌ شدند و بیش‌ از 98 درصد رأی‌ دادند ، بر انقراض‌ سلطنت‌ طاغوت‌ و برقراری‌ حکومت‌ اسلام‌ ، این‌ پای‌ صندوق‌ رفتن‌ که‌ در واقع‌ رفراندم‌ عمومی‌ برای‌ همه‌ افراد سرتاسر مملکت‌ بود ، این‌ بیعت‌ بود با حکومت‌ ایشان‌ ؛ و اگر ما بیعت‌ را با حاکم‌ لازم‌ بدانیم‌ کما اینکه‌ همینطور هم‌ هست‌ ؛ و در حکومت‌ بیعت‌ لازم‌ است‌ ، مردم‌ ایران‌ با ایشان‌ علاوه‌ بر اجتهاد و مقامات‌ علمی‌ در آن‌ روز بیعت‌ کردند ؛ و از آن‌ روز ایشان‌ حاکم‌ شرع‌ شدند .

بنابراین‌ از آن‌ ببعد مجتهدین‌ دیگر از نقطه‌ نظر مدارک‌ شرعی‌ نمی‌توانند با ایشان‌ در اُمور حکومتی‌ مخالفت‌ کنند ؛ گر چه‌ آراءشان‌ در مسائل‌ شرعی‌ ، و فهم‌ از آیات‌ قرآن‌ و اخبار و امثال‌ آن‌ محترم‌ است‌ ؛ امّا در مسائل‌ سیاسی‌ واجتماعی‌ و آن‌ مسائلی‌ که‌ راجع‌ به‌ حکومت‌ اسلام‌ است‌ ، و حکومت‌ را حکومت‌ واحد می‌کند ، باید تابع‌ حاکم‌ باشند ؛ و دیگر اظهار آراء و نظریّه‌هایی‌ که‌ نسبت‌ به‌ این‌ حکومت‌ تزلزلی‌ می‌آورد و شکستی‌ وارد می‌کند ، دربارۀ مستحقین‌ از فقرا و مستمندان‌ از طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ است‌ و جزء صدقات‌ محسوب‌ است‌ این‌ چه‌ مربوط‌ است‌ به‌ مصارف‌ و مخارج‌ دولت‌ از حقوق‌ کارمندان‌ و غیره‌ در زمان‌ رسول‌ الله‌ و بعد از رسول‌ الله‌ نیز این‌ مصارف‌ را از خمس‌ و زکوة‌ نمی‌کردند این‌ مصارف‌ را از خراج‌ تأمین‌ می‌نمودند .


ما نمی‌توانیم‌ بگوئیم‌ : آیة‌ الله‌ خمینی‌ آن‌ بالا در جماران‌ نشسته‌ ، و برای‌ ما رأی‌ می‌دهد ؛ یا اینکه‌ مردم‌ بیچاره‌ شده‌اند ، بدبخت‌ شده‌اند و نظیر این‌ هذیاناتی‌ که‌ شنیده‌اید . اگر انسان‌ بداند او در چه‌ موقعیّتی‌ است‌ ، در چه‌ خصوصیّتی‌ است‌ ؟ چه‌ عمری‌ را طیّ کرده‌ است‌ . و بر چه‌ اساس‌ و در چه‌ وضعیّتی‌ طی‌ کرده‌ است‌ ؟ و الآن‌ با چه‌ مشکلاتی‌ درگیر است‌ بدون‌ شکّ برای‌ او از خداوند تأیید و تسدید و طول‌ عمر و رحمت‌ می‌طلبد . باید انسان‌ بچّه‌های‌ خودش‌ را برای‌ این‌ راه‌ فدا کند ، تا از آن‌ فساد عظیم‌ جلوگیری‌ شود ، آن‌ فسادی‌ که‌ مثل‌ سیل‌ آمده‌ ، و خانه‌ را دارد از بین‌ می‌برد . حالا ما فکر طاقشال‌ خودمان‌ هستیم‌ که‌ چرا طاقشالمان‌ از بین‌ می‌رود ، سیل‌ که‌ بیاید هم‌ طاقشال‌ را می‌برد هم‌ کلاه‌ و دستار را و هم‌ سر و دست‌ و پا و انسان‌ و صاحب‌ دستار را و زن‌ و بچّه‌ و ساختمان‌ و مزرعه‌ و تجارتخانه‌ را ؛ همه‌ را می‌برد . آیا سزاوار نیست‌ انسان‌ برای‌ نگهداری‌ از سیل‌ خانمان‌ برانداز طاقشال‌ خود را بردارد و در شکاف‌ و رخنۀ آب‌ بگذارد که‌ آب‌ نیاید و پی‌ را نگیرد و ساختمان‌ بر سر انسان‌ خراب‌ نشود ؟

لذا هر کس‌ از من‌ سؤال‌ می‌کرد ، می‌گفتم‌ : حکم‌ اسلام‌ لازم‌ الإجراء است‌ ، و الآن‌ آیة‌ الله‌ خمینی‌ حاکم‌ اسلام‌اند ، و اوامر ایشان‌ بر همه‌ مطاع‌ است‌ . مالیاتها باید داده‌ شود . برای‌ ما که‌ برگۀ آب‌ و برق‌ و تلفن‌ می‌آوردند می‌گفتم‌ : زودتر پول‌ آن‌ را بدهید که‌ شاید دولت‌ به‌ این‌ پول‌ احتیاج‌ داشته‌ باشد ، یک‌ قدری‌ زودتر در صندوقش‌ ریخته‌ شود .

وقتی‌ دولت‌ می‌گوید : مثلاً اجناس‌ در بازار آزاد نباید خرید و فروش‌ بشود، دیگر انسان‌ جایز نیست‌ خرید و فروش‌ آزاد بکند ، نمی‌تواند بکند . چرا؟ چون‌ دولت‌ گفته‌ است‌ و دولت‌ را هم‌ حاکم‌ معیّن‌ کرده‌ است‌ و حاکم‌ می‌گوید : این‌ کار را نکنید . رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ وقتی‌ حاکمی‌ را برای‌ جائی‌ می‌فرستادند ، اوامر او واجب‌ الإطاعه‌ بود ، همه‌ اطاعت‌ می‌کردند ، هر چه‌ می‌گفت‌ باید مردم‌ بپذیرند ، چون‌ حاکم‌ از طرف‌ رسول‌ خدا است‌ . در روایات‌ داریم‌ که‌ فقهاء امّت‌ من‌ و رُوات‌ احادیث‌ ما حجّت‌ خدا هستند از طرف‌ ما بر شما ، و ما حجّتیم‌ بر آنها از طرف‌ خدا ، کسی‌ که‌ ردّ کند آنها را ، ردّ ما کرده‌ است، و کسیکه‌ ردّ ما کند ردّ خدا کرده‌ است‌ و کسی‌ که‌ ردّ خدا کند د رحکم‌ شرک‌ بالله‌ است‌ .


انسان‌ باید تمام‌ این‌ مسائل‌ را مو به‌ مو عمل‌ کند ، تا با هوای‌ نفس‌ خدای‌ ناکرده‌ آمیخته‌ نشود ؛ من‌ و توئی‌ پیش‌ نیاید . اگر ریاست‌ بدست‌ تو نیفتاد و بدست‌ او افتاد ، خوش‌ به‌ حالت‌ که‌ بدست‌ تو نیفتاد اگر بدست‌ تو افتاده‌ بود چطور می‌شد ؟ خدا را شکر کن‌ حالا که‌ او مسئولیّت‌ را پذیرفته‌ است‌ و بار را تحمّل‌ کرده‌ است‌ تو هم‌ اگر در اخلاص‌ و نیّت‌ خود صاف‌ و صادق‌ باشی‌ چه‌ فرقی‌ می‌کند ، کار بنام‌ تو باشد یا به‌ نام‌ او ، مسلمین‌ دارای‌ عزّت‌ و سعادت‌ بشوند ، از زیر پرچم‌ کفر بیرون‌ بیایند ، پرچم‌ اسرائیلی‌ بر سرشان‌ نباشد ، پرچم‌ آمریکائی‌ نباشد پرچم‌ روسیه‌ای‌ نباشد ، عمدۀ مطلب‌ این‌ است‌ .

حالا برنج‌ گران‌ باشد ، روغن‌ گیر نیاید ، اینها یک‌ مشکلاتی‌ است‌ که‌ خیلی‌ مهمّ نیست‌ شما بگوئید : انسان‌ آخرش‌ از گرسنگی‌ هم‌ بمیرد . غیر از این‌ که‌ نیست‌ . آیا اگر انسان‌ زنده‌ باشد و زیر پرچم‌ آمریکا باشد بهتر است‌ یا بمیرد و زیر پرچم‌ کفر نباشد ؟

من‌ برای‌ شما یک‌ مثال‌ می‌زنم‌ : اگر شما شب‌ با خانوادۀ خودتان‌ در باغ‌ خودتان‌ خوابیده‌اید یک‌ مرتبه‌ ببینید که‌ دشمن‌ آمده‌ و می‌خواهد با ناموس‌ شما خیانت‌ کند به‌ زن‌ شما تجاوز کند آیا شما عازم‌ دفاع‌ می‌شوید یا نه‌ ؟ او ناموس‌ شماست‌ مادر اولاد و نسل‌ شماست‌ ، حیات‌ و بقاء شما به‌ اوست‌ ، لذا شما حتماً برای‌ دفاع‌ قیام‌ می‌کنید تا سر حد قتل‌ که‌ گر کشته‌ بشوید به‌ بهشت‌ می‌روید، و اگر دشمن‌ را هم‌ بکشید به‌ بهشت‌ می‌روید ؛ زیرا کسی‌ را کشته‌اید که‌ از زیّ خودش‌ تجاوز کردها ست‌ آیا این‌ کار را می‌کنید یا نمی‌کنید ؟

بازگشت به فهرست

آیا می‌گوئید : نه‌ من‌ باید خوابم‌ خوش‌ باشد ، و غذایم‌ لذیذ باشد ، و اگر من‌ بروم‌ کشته‌ بشوم‌ دیگر چه‌ کسی‌ زیر این‌ درخت‌ بنشیند ؟ و از این‌ نسیم‌ ملایم‌ استفاده‌ کند ؟ نه‌ . این‌ غلط‌ است‌ . چون‌ دشمن‌ می‌آید و می‌گیرد ، نه‌ تنها ناموس‌ شما را می‌گیرد ، بلکه‌ خود شما را هم‌ می‌گیرد و جلوی‌ زنتان‌ سر می‌بُرد .

آزادیت‌ به‌ دستۀ شمشیر بسته‌اند         مردان‌ همیشه‌ تکیۀ خود را بدو کنند

امر طبیعت‌ است‌ که‌ باید شود ضعیف‌     هر ملّتی‌ که‌ راحتی‌ و عیش‌ خو کنند

مسأله‌ از این‌ قرار است‌ و ما چون‌ دورانهای‌ بسیار طولانی‌ در زیر ذلّ عبودیّت‌ و استعمار و فشار بوده‌ایم‌ ، عیناً مانند آدمهای‌ تریاکی‌ یا هروئینی‌ که‌ چشم‌ و گوششان‌ پر است‌ از آن‌ دود و دمه‌ها و دیگر حسّ ادراک‌ هوای‌ لطیف‌ ندارند ، و منگند . ما هم‌ هنوز مثل‌ اینکه‌ خوب‌ نمی‌خواهیم‌ بفهمیم‌ : اسلام‌ یعنی‌ چه‌ ؟ حکومت‌ اسلام‌ یعنی‌ چه‌ ؟ استقلال‌ یعنی‌ چه‌ ! باز ذهنمان‌ می‌رود سراغ‌ اینکه‌ مثلاً چرا پارچه‌ گران‌ است‌ ! چرا فلان‌ و فلان‌ است‌ ؟

آقاجان‌ وقتی‌ پارچه‌ گران‌ شد ، انسان‌ بدون‌ پارچه‌ زندگی‌ می‌کند ، لباسش‌ را وصله‌ می‌کند ، دیگر از قصّۀ اصحاب‌ صفّه‌ که‌ بالاتر نیست‌ ، اصحاب‌ صفّه‌ حتّی‌ ساتر عورت‌ نداشتند ، و نماز نمی‌توانستند بخوانند .

پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ به‌ آنها دستور داده‌ بودند دو زانو بنشینند ، و پشت‌ به‌ دیوار کنند ، و به‌ این‌ حال‌ عریاناً نماز بخوانند تا عورتشان‌ مشهود نشود ، آنها غذا نداشتند ، هیچ‌ نداشتند یک‌ خرما را چند قسمت‌ می‌کردند و هر قسمت‌ از یک‌ خرما را به‌ یک‌ نفر می‌دادند . آن‌ وقت‌ اینها شدند نگهدار اسلام‌ .

خداوند می‌فرماید : «لَئِن‌ شَکَرْتُم‌ لَازِیدَنَّکُم‌ وَ لَئِن‌ کَفَرْتُم‌ إنَّ عَذَابِی‌ لَشَدِید» حالا که‌ خداوند این‌ موهبت‌ بزرگ‌ را به‌ ما ارزانی‌ داشته‌ است‌ باید قدردانی‌ کرد . و دستورات‌ حاکم‌ اسلام‌ را اجرا نمود ، لذا دادن‌ مالیات‌ لازم‌ است‌. حضور در نماز جمعه‌ واجب‌ است‌ ؛ و انسان‌ نباید اشکال‌ کند که‌ من‌ در عدالت‌ امام‌ جمعه‌ شک‌ دارم‌ ، امام‌ جمعه‌ را حاکم‌ نصب‌ می‌کند ، و عدالت‌ او بر عهدۀ حاکم‌ است‌ نه‌ بر عهدۀ ما ؛ چون‌ در هر شهر که‌ یک‌ نماز جمعه‌ بیشتر نمی‌تواند اقامه‌ بشود ، و همۀ افراد هم‌ باید شرکت‌ کنند ، و چه‌ بسا همین‌ امشب‌ حاکم‌ اسلام‌ ، شخصی‌ را برای‌ امامت‌ نماز جمعه‌ برای‌ فلان‌ شهر می‌فرستد ، مردم‌ چه‌ می‌دانند که‌ او عادل‌ هست‌ یا نه‌ ؟ امّا به‌ اتّکاء گفتار حاکم‌ بر همه‌ واجب‌ است‌ که‌ بیایند و به‌ او اقتدا کنند ، و اگر بگویند : ما عدالتش‌ را نمی‌دانیم‌ گناهکارند . در این‌ نمازهای‌ عادی‌ شناخت‌ عدالت‌ بعهدۀ ماست‌ و اما در نماز جمعه‌ بعهدۀ حاکم‌ است‌ عیناً مانند قاضی‌ را که‌ حاکم‌ معیّن‌ می‌کند تشخیص‌ عدالتش‌ بعهدۀ مردم‌ نیست‌ . پس‌ ما باید برویم‌ و در هر نماز جمعه‌ای‌ شرکت‌ کنیم‌ و اوامر حاکم‌ را اطاعت‌ نمائیم‌ ؛ و به‌ اندازه‌ای‌ هم‌ که‌ می‌توانیم‌ بایستی‌ در مسائل‌ جمیلۀ حکومت‌ اسلام‌ کوشش‌ کنیم‌ و دلسوز باشیم‌ . آن‌ مقداری‌ که‌ از دستمان‌ بر می‌آید انجام‌ دهیم‌ آن‌ مقداری‌ که‌ از فکرمان‌ بر می‌آید ارائه‌ طریق‌ کنیم‌ .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد