جهاد اکبر چون سالک به توفیق حضرت ربّانى موفّق به هجرت گردید و از عادات و رسوم پاى
درکشید قدم در میدان جهاد اکبر مىنهد و آنعبارتست از محاربه با جنود شیطان، زیرا در این موقع
سالک در عالم طبیعت گرفتار و اسیر وهم وغضب و شهوت و مغلوب أ هویه متضادّه، لجّه آمال و
امانى او را محیط، و هموم و غموم بر اومستولى، و به منافیات طبع و منافرات خاطر متألّم، و
مخاویف عدیده را منتظر، هر زاویه از کانونسینهاش آتشى، انواع فقر و احتیاج، و اصناف آلام و
انتقام در درونش، گاهى در کشاکش اهل وعیال، و زمانى در خوف تلف مال و منال، گاه جاه
مىخواهد و نمىرسد، و گاه منصب مىجوید ونمىیابد، خار حسد و غضب و کبر و امل او را
دامنگیر، و در چنگ حیّات و عقارب و سباع عالمطبیعت و مادّیّت زبون و حقیر، خانه دلش از ظلمات
وهم تیره و تار، و فزون از حدّ و شمار، از هرطرف روى گرداند سیلى روزگار خورد، و به هر جا پا نهد
خارى به پایش خلد. این آلام و اسقام در سینه سالک انباشته است، و پس از تأمّل و تدبّر به کثرت
آنها پى مىبرد.سالک باید با توفیق الهى بر جنود وهم و غضب و شهوت فاتح آمده و در این
مجاهده کبرى پیروزگردد و در این جهاد فتح و ظفر نصیبش گردد و از چنگ عوائق و علائق
مستخلص شده عالم طبیعترا بدرود کند.