مشاهده سالک نفس خود را

مشاهده سالک نفس خود را
چون سالک در امر مراقبه مواظبت نمود، حق تعالى از باب مهر و عطوفت انوارى را بر او به عنوان طلایع ظاهر مى‏گرداند. در ابتداى امر این انوار مانند برق ظاهر گشته ناگهان پنهان مى‏شوند، این انوار کم کم قوّت یافته مانند ستاره ریز درخشان مى‏گردند، و سپس نیز قوّت یافته به صورت ماه و بعدا به صورت خورشید پدید مى‏آیند، و گاهى مانند چراغى که افروخته باشند و یا قندیلى نمایان مى‏شوند، این انوار را در اصطلاح عرفاء "نوم عرفانى" نامند، این انوار از قبیل موجودات برزخیّه هستند. ولى هنگامى که از این مراتب مراقبت سالک قوى‏تر گشت و رعایت مراقبه را کاملا بنمود این انوار قوى‏تر شده سالک تمام آسمان و زمین و شرق و غرب را یکپارچه روشن مى‏بیند، این نور، نور نفس است که هنگام عبور از عالم برزخ هویدا مى‏شود لیکن در مراحل اوّلیّه عبور که مى‏خواهد تجلّیات نفس شروع شود سالک نفس خود را به صورت مادّى مشاهده مى‏کند و به عبارت دیگر چه بسا ملاحظه مى‏کند که خودش در برابر خودش ایستاده است. این مرحله ابتداى تجرّد نفسى است.

مرحوم استاد علامه حاج میرزا على آقاى قاضى - رضوان اللّه علیه - مى‏فرمودند که: روزى از اطاق بیرون آمده در دالان خانه دیدم که خودم در کنارى ساکت و صامت ایستاده‏ام، با دقّت تمام‏ترى به صورت خود نگاه کردم، دیدم در صورت، خالى دارم. چون به اطاق آمدم و در آئینه نظر انداختم دیدم که در صورت من خالى بوده و من تاکنون آن را ندیده بودم.

و گاهى سالک متوجّه مى‏شود که خود را گم کرده است و هر چه جستجو مى‏کند نمى‏تواند خود را پیدا نماید. گفته شد که این مشاهدات در مراحل ابتدایى تجرّد نفس بوده و مقیّد به زمان و
مکان هستند و بعدا در اثر توفیقات الهى سالک مى‏تواند تمام حقیقت نفس خود را با تجرّد تامّ و تمامى مشاهده نماید.

از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى - رضوان اللّه علیه - نقل است که ایشان مدّت چهارده سال شاگرد و ملازم استاد عرفان و توحید مرحوم آخوند مولى حسین قلى همدانى - رضوان الله علیه - بوده‏اند، مى‏فرموده‏اند:

روزى استاد به من فرمود که: مقام تربیت فلان شاگرد به عهده شماست. آن شاگرد همّتى فراوان داشت و عزمى راسخ. مدّت شش سال در مراقبت و مجاهدت کوشش نمود تا به مقامى رسید که قابلیّت محضه بود براى ادراک و تجرّد نفس، خواستم این سالک راه سعادت به دست استاد بدین فیض نائل و به این خلعت الهیّه مخلّع گردد. او را با خود به خانه استاد بردم و پس از عرض مطلوب، استاد فرمودند: اینکه چیزى نیست و فورا با دست خود اشاره کردند و فرمودند: تجرّد مثل اینست. آن شاگرد مى‏گفت: فورا دیدم که من از بدنم جدا شده‏ام و در کنار خود موجودى را مانند خود مشاهده مى‏کنم.

باید دانست که شهود موجودات برزخیّه چندان شرافتى ندارد بلکه شرافت همان رؤیت نفس است در عین تجرّد تامّ و کامل. چون نفس در این موقع به تمام حقیقت مجرّده خود هویدا مى‏گردد، موجودى مشاهده مى‏شود که مقیّد به زمان و مکان نبوده بلکه مشرق و مغرب عالم را فرا مى‏گیرد. و این شهود بر خلاف شهود مراحل اوّلیّه جزئى نبوده بلکه از قبیل ادراک معانى کلیّه است.

از مرحوم آقا سید احمد کربلائى - رضوان الله علیه - که از شاگردان معروف و مبرّز مرحوم آخوند بوده‏اند نقل است که فرموده‏اند: روزى در جائى استراحت کرده بودم کسى مرا بیدار کرد و گفت: اگر مى‏خواهى نور اسفهبدیّه را تماشا کنى از جاى برخیز. وقتى چشم گشودم دیدم نورى بى حدّ و اندازه، مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است. اللَّهُمَّ ارْزُقْنا. این همان مرحله تجلّى نفس است که بدین صورت و به کیفیّت نور غیر محدود مشاهده مى‏شود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد